💔می نویسم با رنگ خون عشق آخر و اولم قائن و بس💔
🖤در یک روز سرد پاییزی همه چیز آرام بود، صدای جیر جیر جیرک ها می آمد، آرامش خاصی در شهر حاکم بود🖤
🖤اما به یکباره جهان به یک باره بر روی سر وطنم فرو ریخت،نمی دانم چه شد،نمی دانم...🖤
🖤فقط می دانم دگر آن آرامش سابق نبود،دگر آن زیبایی سابق نبود🖤
🖤چشمانم تار می دید ،چون کبوتری بال شکسته و حیران از این کوچه به آن کوچه می دویدم و خدا را فریاد میزدم🖤
🖤هرچه دیده هایم نظاره می کرد، هیچ ستونی ایستاده نبود،همه چیز و همه کس خم شده بود🖤
🖤صدایی به گوش می رسید، صدای چیست؟؟
صدای ناله نوزادی تازه شکفته شده که مجازاتش پرپر شدن در ستون های در هم تنیده بود🖤
🖤صدای مادری بی تاب چون گلی پژمرده که گنجشک هایش در میله هاو بتن های عظیم الجثه قدم علم کرده و شاخ و شانه برای زندگی بچه هایش می کردند وگرفتارند می آمد 🖤
🖤صدای کودکی دلتنگ لحظه ایی قبل که در خانه ایی کوچک جشن تولدی به پا بودو تولد تولد مبارک گویان کادوهایش را باز می کردند🖤
🖤تصویر سفرهای رنگارنگ مادربزرگ را در لا به لای آوار میشد دید🖤
🖤چهره جسد بی جان دخترکی تکیه داده به میله های پله های ساده حیاطش را که به انتظار یار دیرینه اش که باید می رسید امادیر رسید را میشد دید🖤
🖤ابوذر جمهر، تاج شهرم هم فریادمظلومیت مردم اسیر خاک و خون شده را بر قله کوه قائن سر می داد🖤
🖤غار جوجه و چهل دختر غارهای جواهر نگارم هم در جلوی چشمان اشک بار شهرم ریخت و برای همیشه بسته شدو حسرت قندیل های طلایی رنگش در چشمانمان نقش بست🖤
🖤حسرت نگاهان غبار آلود رو میشد دید،حسرت زندگی کوچک اما بی دردسر🖤
🖤وهزاران تصویر و آرزو و انتظار و امید که روزگار و سرنوشت تلخ آن را را منگنه گذاشت و به آسمان بی بازگشت فرستاد 🖤
✈️دل نوشته ایی کوچک تقدیم قائن عزیزم که در ۱۵آذر ۹۱و سال ۷۶اسیر تقدیر تلخ شد و با زلزله ایی فرو ریخت✈️
🖤خداحافظ پر پر شده های عزیزم که سرنوشت و طبیعت باعث پرواز بی بازگشت برای شما شد🖤
#دل #نوشته
بسیار زیبا و غمگین بود
با همه مصیبت دیدگان این واقعه هولناک همدردی مینماییم