پنجشنبه ۱ آذر
اشعار دفتر شعرِ کافه شعر شاعر سجاد محمد شریفی
|
|
در حس عطر تو ببودم....
که
دستانم....
از گرمای ، آب جوش لبریز گشته از دوری تو...
در فنجان یادگار.
|
|
|
|
|
در خانه هیچ مبود ، کس....
جز ...
چای ، تازه دمی که ....
فرش آغشته به خون نوش جان می کرد...
|
|
|
|
|
گفتمش: شاهرود
و
گفتا: جان رود....
گفتمش: پس شاه اش در کدام قسمت بود...
گفتا: تو شاهی و من رود
|
|
|
|
|
قرص کَنکُو نه ، کُنکُور می خورم
حرص نبود کار با مُول می خورم....
هی وول و سر در گول می کنم....
|
|
|
|
|
قاصدک برایم رنگ بازی می کند
به قصد برگشت, برایم سپید بازی می کند
دریغ از آن که نمی داند
که گل
سا
|
|
|
|
|
قدر نداند سفالگر خوش خیال آسمان
قدر این کوزک و سفال مهربان
************************************
|
|
|
|
|
در کویر و جنگل و برهوت گمگشته ام
در میان ک،ج،ب درگیر گشته ام
آخرش در یک رهی این درّ نایاب را پیدا
|
|
|
|
|
خیال تو مرا محبوس و آواره ام کرد
آواره این برزن و آن شارع ام کرد
غمت مرا ملول و عاجزم کرد
ملول
|
|
|
|
|
شب است و آرامش برقرار است
در درگاه الله الجلال برقرار است
دل بی تاب انسان سائل بی قرار است
|
|
|
|
|
آسمان از آدمیان خسته است
دادزند،رعد زند،باد زند
آسمان از منفی گرایان خسته است
خیس کند،ناله
|
|
|
|
|
😑امتحان 😑
😰در این سرای امتحان کسی دم از امید نمی زند😰
😱در این حجم پر امتحان پرنده تقلب پر نمی زن
|
|
|
|
|
بیامد آن روز تلخ و حزن ویرانه
شده است پرپر بال قاسم دردانه
ز فرط کوه غمی که فرو رسیدبه زمین
شده
|
|
|
|
|
این همه وهم خیالم همه در خواب بُوَد
رشد بورس و افت ارز و سکه نایاب بُوَد
گر ترامپ برتخت آیدیاکه ب
|
|
|
|
|
نوازم ساز و خوانم شعر و آواز/برم از بین انسانهای غماز
زنم آتش کنم گل های مرده/روم آتش زنم گیتی فسر
|
|
|