دوشنبه ۵ آذر
لحظه ای با یار شعری از محمد پروانه
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۵۲ شماره ثبت ۹۲۰۳۱
بازدید : ۲۲۸ | نظرات : ۱
|
آخرین اشعار ناب محمد پروانه
|
یک روز سیاه وابری و سرد زمستان /بر بلندای ان سپیده سر کوهستان
می دیدم رخی از یار در ان بهارستان / یادم می امد روزهای سخت تابستان
که با او می دویدم یک سر تا تاکستان/ سوی چیدن خوشه انگور های نالان
یادم می امدروزهای بهار در خمستان/ که در براوی می رفتم به اوج اسمان
می زدیم اتش عشق برهم چودیوانه گان /هرنفسی می گفتم براو جانم ازمن جان
بگیرو بهرخودچون اب زندگانی بستان/ گفتا جود جان توجانا بهر من نبوَد جان
عشق دروجودت فتاده ام گوشه ای زندان /گریارمن باشد بگزاریدم دراو به جاودان
چوپروانه که دراغوش بدارد شمع سوزان /گرنه بی روی یار هرگز نشود بسر جهان
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید