قسمْ به عَطرِ هرْ
چکیده قطره دَر،
اَیاغِ عاشقی
به شاخه های سرْ
سپرده بر تَبر،
به باغِ عاشقی
قسم به نغمه ی
هَزارِ درْ به درْ،
بِگَشته از ستم
که دیده از چمنْ
چو داده گُل گُهَر،
به زاغِ عاشقی
قسم به بادبادکِ اَسیرِ دستْ،
به زیرِ دستِ شرّ
نخواهمْ بُد به لحظه ی خطر،
چو یاغِ عاشقی
همیکوبمتْ نماندت اثر،
تو دَسته ی تَبَرْ
تار و پودتْ میدهمْ شَرَرْ،
به داغِ عاشقی
قسمْ به گهواره ی دَّمَرْ که تَرْ،
شده ز خونِ من
و نعره زدْ در آنْ چو طفلِ بی پدر،
به کاغِ عاشقی
صَفیرِ نیش های کژدمی،
که نوشیده آبِ
بی نمک ز دست من، مرا کمر
تَراغِ عاشقی
به سوی قبله گاهِ مُرغِ سَّحر،
قسمْ مّیخورم
بکوبم یک به یکْ سر به سر،
فَراغِ عاشقی،
اگر کُنَد لحظه ای به من گذر،
سَرِ تو بی خبر
اَفعیِ دو سرْ، به دستِ بُرده بر ،
چُماق عاشقی
قسم مّیخورم رِسَد لّحظه ای،
پوستینْ بر عَلَم
خدنگ هایتان را سِپَر کُنَم،
جناغِ عاشقی
چو هیزم خُردتان کنم ای،
کُنده های کَرْ
جهانتان کُنَم به آتشِ جگر،
چراغِ عاشقی
قسم به چَشمِ نرگسْ میانِ مویِ زَر، نشسته بر ثمر
به ساقه های هر، جوانه جلوه گر ، به راغِ عاشقی
دگر نگیرَم اَرْ نگیرم از تبر، توان و تاج و فَرّ
سراغِ کامِ تَر، سراغِ بال و پَر، سُراغ عاشقی
ایاغ: پیمانه ی شراب
یاغ: یاغی، سرکش
کاغ: ناله
صفیر: صدای تیر
تراغ: صدای شکستن (مثلاً کوزه)
درود دگر بار...
نشد که از خیر این قافیه بگذرم...
تلاش کردم مستزاد باشد. کمبود وقت بود. شاید وزن ها پس و پیش شده باشند. هر گونه راهنمایی به این شاگرد را به دیدگان منت جویی نشانده اید.
به احترامِ دیدگاه های بزرگوارانْ درباره ی سروده ی اولیه، و همچنین برای مقایسه میان کشف اولیه و آنچه در نهایت از آب در آمد(زمین تا زمین)، نوشتار اولیه را در پایین با قلم کوچکتر نگه داشتم.
حالا که پروانه گریخت از چراغِ عاشقی
حالا که سوخت عمرِ رفته به داغِ عاشقی
حالا که ماه هم سراغ ماهی نمی رود
دریا ست اَشکِ ماهی به مَحاقِ عاشقی
حالا که گل از حالِ بلبل خبر نَجُست
انداختْ گوهرِ خود پایِ زاغ عاشقی
با چشم خیس می روم ز باغِ عاشقی
هرگز دگر نمی روم سراغ عاشقی
درود بسیار بر شما خواننده گرامی
همه ی تلاشم برای زود بازگشتن است.
برایتان بیش از هر نعمتی، شادابی و تندرستی خواهانم.
((کرمانی ها قاف را غین تلفظ می کنند))
بسیار زیبا و جالب بود