این دل بدون عشق تو برپا نمی شود
|
|
از پا فتاده راهی فردا نمی شود
|
در حسرتم که آب شوم در زلال تو
|
|
کو قطره ای که با تو چو دریا نمی شود
|
عشقت مرا بس است به معنای زندگی
|
|
کس با حضور یاد تو تنها نمی شود
|
دل با هوای یک نفست زنده می شود
|
|
جان داده جز به عشق تو احیاء نمی شود
|
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
|
|
حاصل بدون کِشته مهیا نمی شود
|
گر طالبی که یار درآری به دام خویش
|
|
بی کار خیر سلسله در پا نمی شود
|
با یک دو بار جامه دریدن به قصد یار
|
|
یوسف اسیر زلف زلیخا نمی شود
|
صندوق دل به رمز محبت توان گشود
|
|
ورنه به قهر وکینه که در ، وا نمی شود
|
سر بر فراز نِی به اشارت سپرده ایم
|
|
بی سر در این معامله سودا نمی شود
|
اوجی بگیر تا که سر آری به پای دوست
|
|
در خاک پست لانة عنقا نمی شود
|
طی طریق با تب تردید ،کافری است
|
|
سر در رکاب یار به امّا نمی شود
|
این مهربان عزیز به فرمان کردگار
|
|
رفته است در حجاب و هویدا نمی شود
|
چونان نگینِ حلقة خوبان عالم است
|
|
دل بی سبب که عاشق و شیدا نمی شود
|
گفتن ز حسن یار فزون از توان ماست
|
|
مشکل زبان ماست که گویا نمی شود
|
کردم تلاش خویش به وصلت ولی چه سود
|
|
زشتی چو من به چشم تو زیبا نمی شود
|
بسیار زیبا و عارفانه بود
دستمریزاد