جمعه ۹ آذر
منافق شعری از حمید غرب
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۲۰ شماره ثبت ۹۱۳۵۱
بازدید : ۳۴۳ | نظرات : ۱۰
|
|
خجالت می کشم از گفتن : من هم مسلمانم
|
|
که کفر ملحدان بهتر از این پوسیده ایمانم
|
به ظاهر صورتی مؤمن به چشم دیگران دارم
|
|
به باطن روسیاهی نقش سیرت کرده شیطانم
|
چنانم بندة دنیا که گوئی تا ابد مانَم
|
|
به افسوسش نیندیشم دو روزی را که مهمانم
|
به حکم نخوت دیرین جهانی مور می بینم
|
|
که گوئی جمله حیوانند و من شاه سلیمانم
|
زر و تزویر و زور ای دل برات سلطنت دارد
|
|
به جانش می خورم گر خود بسوزد عاقبت جانم
|
اگر آمر به معروفم و ناهی از بد و منکر
|
|
چه دلقی بهتر از اینم ریا پوشانده پنهانم
|
محبت عرضه می دارم به لبخندی که می بینی
|
|
به خلوت دشنه می کارم به پشت جمله یارانم
|
درون سینه پروردم درخت کینه از یاران
|
|
حسادت می دهد آبش که گلشن را بسوزانم
|
از ایمانم نشد حاصل بجز اندوه تنهائی
|
|
که نفس سرکشم در خود به حیلت کرده زندانم
|
|
نقدها و نظرات
|
با سلام خدمت سینا جان عزیز شرمنده ام فرمودید. ممنونم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و آموزنده بود
دستمریزاد