جمعه ۲۵ آبان
دخترک شعری از رضا چیرانی
از دفتر قدرمطلق نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۵۱ شماره ثبت ۹۱۰۸۲
بازدید : ۳۱۷ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب رضا چیرانی
|
دخترک میخواست
از دالان تاریک نگاهم، کلِ دنیا را ببیند
در میان سادگی های ملالت بار دستم
لاکچری ها را ببیند
کار ما هر شب بساط ذوق
تا تندیس های "سبزه میدان" بود و اسکوپ های شیرین،
فندقی تر میشدند از از قاه قاه خنده های گرم و بی پروا و شیرینش.
درونم سنگفرشی از محبت موج میزد تا "معلم" تا کبابی های "سرگل"
تا عبور چشمهای پاک و بی آلایش و پر شور
گاهی دخترک
غمگین به دور از سیل آدمها
تمام غصه های کوچکِ ناگفته اش را لاک میزد
باز تا چشمم به چشمش می سُرید
از فرط لبخندش
خدا را لای آن لُپهای قرمز لمس میکردم
من و اسکیت ها یک عمر زیر اشتیاق نبض پاهایش
تمام کوچه ها را میسرودیم از خوشی.
اما خدای دخترک
اینجا تمام دخترک ها
روی ناخن هایشان لبخند های لاک قرمز هست؟!
ای لعنت به دنیایی که در آن
دخترک ها
آرزوی تایم طولانی
برای آن چراغ قرمزِ نحس خیابان را به دل دارند
اینجا دسته گلها
بوی صورتهای زرد و استخوانی را به خود آغشته اند هر روز
ای لعنت به دنیایی که در آن
دخترک ها
گشنه میخوابند.
"تقدیم به کودکان کار"
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
دستمریزاد