استریپ تیزِ حقایق
سالها در فکر بودم
که چگونه ،
استفاده برم از عمر
همه ی ثانیه ها و، دقایق ؟
هنری سازم نو
چه رئال ، چه سورئال
که همه راهی باشد
از برای استریپ تیزِ حقایق
حس وحالی نو وعالی
مثل یک آهنگِ زیبا
دریاچه ای از قو
و من ، آنکه لم داده توو قایق
همه لذت ، همه شادی
اگر هم اشک روو گونه
ولی یک گریه ی شادی
حس زیبای طبیعت
حس زیبای خدا
یکعالمه حقایق
دو تا پارو
منهم تنها روی قایق
فکرِ روح یار، مستم میکرد
فکر سر واندامِ قشنگ یار
فکر خسته ام به دریا میریخت
دائم مستم میکرد
فقط مانده بود درسیطره ی نسیمی آرام
روی قایق ، روحی شایق
انگار که تنم حفاظ گشته ست ز زشتی
انگار که روح ، حفاظ گشته ست ز پلیدی
حفاظی ، همچو عایق
حالتی دست داد ، بر من
که همه انسانیت آنجا بود آنجا
جسمی فائق ، روحی لایق
وقتی آمدم به ساحل
تووی خاطرات گشتم
تووی انبوهِ حقایق
تووی حس کردن یک لمس
تووی بوئیدنِ یک گل
تووی دیدن ،
صحنه های خوب وعالی
تووی رسم کردنی فاخر،
نقش زیبای یه قالی
تووی یک حسِ رفاقت
همه از دشمنی خالی
تووی حس یک صداقت
همه از ابلیس ، خالی
همه اینها را که گفتم ، کم نیست
پر از حسه ، همه عالی
بهمن بیدقی 99/7/11
بسیار زیبا و پر معنی است
عارفانه و دلنشین