سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        کلکسیون یادگاری هایش

        شعری از

        نانا شه دوست

        از دفتر دنیایِ بی رحم نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۳۰ شماره ثبت ۹۰۳۶۹
          بازدید : ۳۳۶   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نانا شه دوست

        یادگاری ها همه سرک میکشیدند
        مبادا جا بمانند
        انگار من امانت دار خوبی برایشان نبودم!
        لابد نبودم...
        باید انقدر هوای دلم بهاری میشد
         که شاخه های گلت خشک نمیشدند.
        یا غباری روی جعبه ها نمی نشست
        هرچند با نم اشکم غبار روبی کردم
        ولی از دلشان بیرون نمیرفت و برای برگشتن به سمت یار
        بی تابی میکردند. 
        حتی قابلمه ای که روی گاز نگذاشته بودم، از من گله داشت و میخواست او را هم پس بفرستم!
        آخر تو دیگر چرا؟
        من که با تو کاری نکرده بودم!

        روان نویس دیگر نایی نداشت
        دوستش داشتم، مثل من حرف هایش را می نوشت
        این اواخر نفهمیدم بغض راه گلویش را بسته
        یا اشکش خشکیده
        که نه حرفی مینوشت و نه اشکی
        شاید هم جوهر عشقش دیگر تراوش نمی کرد
        او را حتما به دست طبیبش میرساندم، 
        همینطور کاغذهای تهذیب مزیین به اشعارش، چون دیوار خانه ای که برای نصبشان در نظر گرفته بودم، خراب شده بود.
        گلدانی که موقع زلزله برای سالم نگه داشتنش پایم خراش برداشت، زیبا مثل روز اول اما بدون عطر هنوز سالمه.
        چجوری میشه یادگارهاشو پرت کنم وقتی برای نگه داشتنشون تلاش کرده بودم
        تافی ویفر شکلاتی اولین چیزی بود که یادگاری نگهش داشتم
        منو شیرین کرد و اونو فرهاد،
        ولی کام هیچ کدوم از ما رو شیرین نکرد و تاریخش گذشت.
         
        دردآور ترینش اینجاست
        عطرش
        عطرش
        عطرش....! 
        گفتن هدیه دادنش جدایی میاره، رفتم عین مال اون و خریدم و شبها روی بالشتم میپاشیدم و در خوابهام سبز میشد
        هرچند بارها با دیدن هدیه ها و یا تجدید خاطرات  ناخودآگاه بوی عطرش فضا رو پر میکرد، اما دوست داشتم منم یه شیشه داشته باشم. 
        خودکارش با اون جلد زیباش، هیچ وقت ازش استفاده نکردم حیفم می اومد دوست داشتم باهم شعر بنویسیم. 
        هیچ جا نمونه ی خطش و ندیده بودم تا اینکه یه روز برام نوشت« خوب شد دردم دوا شد، خوب شد، دل به عشقت مبتلا شد، خوب شد...  »چقدر دوستش دارم خوبه که اینو نمیتونم پس بفرستم آخه تصویرِ توی چشمام نه روی کاغذ. 
        دفترچه یادداشت، شعراش،  خاطراتش...، شاخه گلی که موقع یهویی و ناجوانمردانه رفتش( که بعد از اون زندگیم و جهنم شد) و همینطور سنگ فیروزه ای که بعنوان گردنبد بهم داده بود، همه رو پس میفرستم.
        وقتی بغض هست گلوبند چرا؟!
         داشت یادم میرفت، کفش هایی که برام گرفتی و نمیتونم پس بفرستم میترسم دنبال سیندرلا بگردی براشون. 
        یه یادگاری دیگه هم پیشمه، از همه ی اینا عزیزتره
        اما امروز باید دورش بندازم آخه برای نگه داشتنش تلاشی نکردم!
        گرمای عشقش توی دلم هست ولی خودش نیست.

        باید دورش کنم از خودم !
        کاش دنیا انقدر بی رحم نبود...
         
        حالا این تو و یادگاری های شیرینت، پشیمونشون نکن از برگشتن. 

        با همه ی سنگدلی هات،  بی رحمیات...
        منو حلال کن، عشقم. 
         
        پ. ن
        از همه ی استادید و دوستانی که خط خطی ها و نوشته های طولانی و خالی از هنرم رو تحمل کردن، پوزش و حلالیت میخوام🌹
        وقتشونو 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد حسین اخباری
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۴۴
        باسلام
        بسیار دلنوشته ی زیبایی است
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        نانا شه دوست
        نانا شه دوست
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۸
        سلام
        نظر لطف شماست
        ممنون🌹
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۲۶
        درود بانو
        بسیار زیبا و سرشار از احساس بود
        دستمریزاد خندانک
        نانا شه دوست
        نانا شه دوست
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۷
        درود بر شما استاد
        تحمل کردید
        لطفتان مستدام🌹
        ارسال پاسخ
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۴۵
        خندانک خندانک دلنوشته ای دلنشین و غمگین خندانک خندانک

        لایک شد دست نوشته ی پر احساستون دوست عزیز👍🌹
        نانا شه دوست
        نانا شه دوست
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۸
        سپاسگزارم
        لایک ها تقدیم اشعار زیبای شما
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۰۰
        درودها شاعرگرانمهربسیارزیباوشیواسرودید خندانک خندانک خندانک
        نانا شه دوست
        نانا شه دوست
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۹
        وقت گذاشتید
        سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۹:۱۴
        سلام
        دلنوشته سراسر احساسی و نابی را نوشتید و بابت اشتراک حستان سپاسگذارم
        خواندیم و لذت بردیم خندانک
        نانا شه دوست
        نانا شه دوست
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۰
        سلام
        سپاس از درک و توجه شما
        زنده باشید
        ارسال پاسخ
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۱۳
        درودشاعرگرامی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نانا شه دوست
        نانا شه دوست
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۱
        پاینده باشید
        سپاس
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۴۵
        درودتان بزرگوار🌹
        کلامتان همیشه گُل افشان ✅🌺 👌
        پاینده واستوارباشید
        ☘☘💐💐🍃🍃🌸🌸
        نانا شه دوست
        نانا شه دوست
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۹
        سلام
        پیروز و پایدار باشید
        ارسال پاسخ
        عظیمه ایرانپور
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۰۱
        درود بر شما خندانک
        نانا شه دوست
        نانا شه دوست
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۰۰
        سلام دوست عزیز
        ممنون از حضورت
        ارسال پاسخ
        یزدان سعیدپور
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۷:۲۶
        \\"از زلزله و عشق خبر کس ندهد
        آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای\\" شفیعی کدکنی
        درود بر شما بانوی هنرمند
        زیبا بود و زیبا
        برعکس اونی که‌نوشتین آرزو دارم:
        هوای دلتون‌همیشه بهاری باشه و
        قلمتون همواره نویسا
        دستانتون هنرساز
        کامتون شیرین
        زندگیتون‌پراز عشق و امید
        اینم از خندانک همیشه همراهتون
        نانا شه دوست
        نانا شه دوست
        پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۰۱
        سلام
        آرام شده ام مانند درختی در پاییز
        که تمام برگهایش را باد برده باشد (رضا کاظمی)
        زیبا نگرید استاد گرانقدر
        سپاس از محبت شما
        دنیا به کامتون
        گل ها تقدیم شما🌹🌹
        ارسال پاسخ
        جلیل میاحی
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۷:۳۰
        درود شاعربانوی گرامی
        بسیار زیبا شورانگیز و غمگین خندانک
        پیروز و پایدار باشید
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3