کاروانسالار عشقم ارمغان آورده ام
از مدینه موکبی رنگین کمان آورده ام
کهکشانها را مُنَوّر کرده ام شبهای تار
ماهِ کنعان در رواق آسمان آورده ام
نینوا با نیزه ها از ما پذیرایی شده ست
با فراخوانِ شما این کاروان آورده ام
میزبانان سر بریدند از تنِ آلاله ها
خون دل ساحل به ساحل بیکران آورده ام
تاج گلهای بنی هاشم به یغما بُرده اند
گُلشنِ آلِ عبا بی باغبان آورده ام
روی دستِ دشمنانم بر فرازِ نیزه ها
زینتِ دوشِ نبی را نغمه خوان آورده ام
پاره ی قرآنِ ناطق را، ز دشتِ لاله ها
هدیه در طشت طلا، زآن گُلسِتان آورده ام
خیزران و بوسه بر دندان و لبها نا رواست
بوسه گاهِ "خاتم پیغمبران" آورده ام
گرچه طعنه می زنندم کوفیانِ بی حیا
نقضِ عهدِ ناکثان امّا عیان آورده ام
خوانده ام منزل به منزل خطبه های آتشین
روضه ی خونِ خدا با صد بیان آورده ام
خارجی خوانندمان این قاسطین ومارقین
شرحه شرحه سینه ام را ترجمان آورده ام
کردم افشا چهره ی اَعدا برای خاصُ عام
کُفرِ اینان را به هرجا بر زبان آورده ام
کوه صبرم قلّه ام در" شامِ" پُر آلام بود
بهرِ عالم صد نشان از بی نشان آورده ام
داغدارم، مو سپیدم، گرچه شد قدّم کمان
صبر و ایثار از برای هر زمان آورده ام
#
شاعری شرمنده ام"یالَیتَنا کُنتُ مَعَک"
"فَوضِ عُظمایِ" شهیدان یادمان آورده ام
غلامرضا مهدوی
آیینی بسیار زیبا و شورانگیز بود
اجرتان با علمدار کربلا
موفق باشید