جمعه ۲ آذر
برای جام های پوچ شعری از رسول رفیقی
از دفتر اتاق من نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۰۱ شماره ثبت ۸۹۸۳۰
بازدید : ۳۰۷ | نظرات : ۲۳
|
آخرین اشعار ناب رسول رفیقی
|
اینجا عصر حجر
عدالت
دست و پا می زند
برای دیده شدن
هنوز دو فرزند
به یک چشم نمی آیند
اینجا هر روز
آبی ها را سیاه می کنند
و به جُرم عشق
شلاق
بر پوستشان می خورد
اینجا
مملو شدست
از حق کُشی
از فساد
به اِزای هر تبانی
پیراهنی سلاخی می شود
هنوز روح ماندلا
زجر می کشد
که در پس کوچه های خیالش
عدالت را آرزوست
از جان مایه گذاشتند
تا برای
سودای رسیدن به جام
شرافت را
قتل عام کنند
سرطانِ مدال های حلبی
از عصاره ی
جام های بدون رقابت
این مرتعِ آفت زده را
به گِل کشانید
و مرداب وار شد
صاحبانِ جام های پوچ
قهرمانانِ پلاستیکی
نمی دانید که
هر چه ما را بِدَرید
باز هم پرچم هایمان را
به سرمه می کشیم
و داستانِ این عشق
تا رستاخیز خواهد رفت
من از تبلور یک عشق
که در دریچه ی چشم جوشید
به آسمان رسیدم
تو
ما را نتوانی کُشت
که حتی اگر سینه خیزم بکشانی
قلبم دست نخواهد کشید
از این جنون
و شما خاکستر خواهید شد
زیر پای نوادگانمان
روزی که
یادمانِ راستی
برای ابدیت
بر این خاک
کوبیده می شود .
رسول رفیقی .شهریور ۹۹
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
دستمریزاد