زخم وزیانِ مهلکِ ما
کشت وبرداشت از باغ ومزرعِ سمّیِ ر سمیِ کلمات است
(ایزوله با وقایعِ ملونِ پر آشوب شهر)
معاملات مجاز
درمراتع نیم خشک وتر
باگاو آهن و گرجین
یا تراکتورو کمباین
با رباتهای خام و وخیم دروگر
با سنگرهایِ گلگونِ وسیعِ همیشه سرخ
با خراش گونه های لطیف
آیا ،
کسی را میل رهایی از خمیازه ها هست ؟!
خدا
درمیان دست های شماست
نزدیک تراز جوانه ی لبخند به لبهای تان
بیایید ، خویشتن را
بی هجوم سفسطه لمس کنید .
باید به سهولت نیوشیدن یک ابر بلکه
درک کنید و بفهمید ؛
خطای کهنه اگر هست
آن همه .... از ماست...
دوربینِ استریل شده یِ چشم تان را
بر روی سایه روشنِ حرکا تِ مستعدِ خویش
بطور پیاپی ، زومِ زوم کنید
و تکه ها ی زمخت دلهره را
از گوشه ی دامنتان منفصل
باشد ، عروسِ نوشده یِ حجله ی بخت شوید
آری
تمام فلسفه این است ؛
گریز ما از خویش (جدایی از ریشه)
اساس تمام فتنه و زخم وزروخ است
........
و گرنه ،
اسیرِ خطایِ محضِ "خود" یم ....ما
چو فایل و کامپیوتری ،
بی اختیار و اراده .....
بسیار زیباست
موفق باشید