"فراموشی"(lethe)
[یکی از رودهای دوزخ که به معنای فراموشی است.
سایه ی مردگان از این آب می نوشیدند تا غم ها و شادی های زندگی زمینی را فراموش کنند].
در باغِ عَدن بودم
-طرفِ شرقِ بهشت.
در سایه ی نور می غنودم،
پیش از بیست و دوِ اردی بهشت.
هابیل آنسوتر در آب بازی می کرد.
شب به آسمان باز بود
و نور°بی تکبر می خرامید
و موسیقیِ رنگ های بهشت در هوا می لغزید،
پیش از بیست و دوِ اردی بهشت.
فرشته ی مرگ هنوز به دنیا نیامده بود.
خورشید° خنک بود
و ماه،گرم
پیش از بیست و دوِ اردی بهشت.
بیست و دوِ اردی بهشت آمد !
"و مار آیینه را تکه-تکه کرد
با سیبی که سنگش بود".
آدمی بودم ساده،
از گرمایِ ماهِ زن،بی خبر.
و زن با شب آمد در باران،
و عفتِ نور را در هم پیچید !
خواب بودم
-در سایه ی نور و روح-
پیش از بیست و دو اردی بهشت... .
که آفتابِ زن آمد
با ماهیِ چشمانش
و در مردابِ من آرمید.
شاید خواب بودم
پیش از بیست و دو اردی بهشت.
خواب بودم
در خاکستری که بویِ تعفن می داد
و شب در من پاشیده بود.
آری،آری
خواب بودم،خواب !
و سیلابِ بیداری رسید
سوار بر خوک،
در روز سردِ بیست و دو اردی بهشت.
کاش همیشه در خواب بودم !
آن بیداری،شعله کشید
"و شعله ای پرده برگرفت
و ابلیس به درون آمد ".
و نوری سیاه،
گام بر زمین نهاد.
زن را آورد،
شب را آورد،
زن،تاریکی و طوفان.
و خوابِ سایه ام آشفته شد ... .
(برهنه در بارانِ دره یِ کومایی)
فخرالدین ساعدموچشی
زیبا و جالب بود
آیا 22 اردیبهشت تولد شماست؟