سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ارغوان...(عاشورایی)

        شعری از

        محمدامین آقایی

        از دفتر مثنوی آباد نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۱۵ شماره ثبت ۸۹۲۸۰
          بازدید : ۲۱۳   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدامین آقایی

        گره بر گوشه ی پرچم زده یعنی که مغلوبست
        و شعر تازه می گوید دلش آشوبِ آشوبست
        غزل پشت غزل شاعر چرا اینقدر بی تاب است
        گریزی می زند انگار قصه قصه ی آب است
         قلم دشتی پر از گل های لاله می کشد ، تنها
        کنار دشت تکیه می زند بر نیزه اش مولا
        .
        درون دشت یاری نیست؟ آیا یک سواری نیست؟
        درون دشت مردی نیست یا یک بی قراری نیست؟
        صدای هق هق گریه صدای یک رجزخوانیست
        هوای قلب عرش انگار طوفانیست ، بارانیست
        به سوی خیمه برگشتی که یاری هست ، یاری هست
        به روی گاهواره شیرخواری هست ، آری هست
        به روی دست می گیری تمام لشکر خود را
        که آوردی به میدان یار خود را اصغر خود را
        طلب کردی برای کودک شش ماهه قدری آب
        نمی دانم چرا آرام شد شش ماهه ی بی تاب!
        تمام قصه را سر بسته می گویم که سر تا سر
        به روی دستتان انگار یک غنچه شده پرپر
        .
        به اوج خود رسید انگار روضه ، واژه ها بی جان
        در و دیوار ، پرچم ها ، غزل ها ، بیت ها گریان
        میان شعر گفتن شاعرت هم از نفس افتاد...
        رها شد شاعرت از بندِ تن ؛ آری قفس افتاد
        کنار شعر خود آهسته آهسته که جان می داد
        حیاط سرد دفتر پای شعرش ارغوان می داد...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۴۹
        درود بزرگوار
        آیینی بسیار زیباو شورانگیز بود
        دستمریزاد خندانک
        محمدامین آقایی
        محمدامین آقایی
        چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۴۹
        متشکرم
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۸
        مانا وبرقرارباشید
        هزاران درود
        با این سروده های زیبایت
        شاعر گرامی
        خندانک خندانک خندانک
        محمدامین آقایی
        محمدامین آقایی
        چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۰
        ممنونم...و همچنین
        ارسال پاسخ
        منتظر خسته
        سه شنبه ۲۱ دی ۱۴۰۰ ۱۹:۲۶
        واژه ها بی جان،در و دیوار،پرچم ها ،غزل ها،بیت ها گریان 🖤🥺
        محمدامین آقایی
        محمدامین آقایی
        پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۲۳
        دقیقا...
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6