سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        هذیانهای شبانه

        شعری از

        ابوالفضل زارعی

        از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۱ شماره ثبت ۸۹۲۲۲
          بازدید : ۳۳۹   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابوالفضل زارعی

        ((این سروده ادای دِین و احترامی است به رُمانتیکِ سیاه
        سُرایان دهه ی سی و چهل خورشیدی و مقابله ای است در
        رَدّ نظر آن بزرگی که نماز میّت را بر جسد شعر رمانتیک خواند)) 

        پُر شده از باده ی شب کاسه ی ماه سپید
        شربتِ دیوانگی بَر جانِ من می ریخت ماه
        وَه چه تاثیر عجیبی بَر تَن و جانم گذاشت
        یک زمان بد حالم و یک آنِ دیگر رو به راه
         
        مثل خفاشم که با شبها تَنَش پیوند خورد
        چادر ِ تاریک  بَر تن  کرد و  او  پرواز کرد
        راهبِ هر کُنجِ تاریک و سیاه و کور شد
        شهوتِ شب پَر زدن را با جنون آغاز کرد
         
        جغدِ خون آشامِ شبهایم که با این نورِ ماه
        لذّتِ دیوانگی بر استخوانهایم نشست
        حمله کردم در سیاهی بر تن و جان شکار
        استخوان‌هایش به زور و قدرتِ چنگم شکست
         
        عقربی افتاده روی سکّه ی ماه سفید
        نَحسیِ آن پُر شده در بَند بَندِ این رَگم
        از خشونت پُر شدم لبریزم از وحشی گری
        مثل حیوانی شدم هار و خشن گویی سَگم
         
        خود شکار دستِ غیبم در دلِ این شامگاه
        می زند بَر گرده ام با دشنه های دشمنی
        خون من پاشیده می گردد به روی صَحنِ شب
        می رسد بر بی نهایت کینه ی اهریمنی

        پرده ی شب چون درفشی رنگِ خون بَر خود گرفت
        جانِ شب با خونِ من پیچیده و آمیخته
        چون لباسِ صبح را این آسمان تن می کند
        لکّه های خونِ من بَر خلعت او ریخته
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۴۱
        بسیار زیبا و شورانگیز بود
        دستمریزاد موفق باشید خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۳۶
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        سلامی می دهم ای یار جانم
        که جانم بر قدم های تو باشد
        ندایی می دهد اندر درونم
        قلم دست توانای تو باشد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۵۱
        درود جناب زارعی
        خیلی زیبا سرودید
        تشبیهات استعارات خیلی عالی بودن
        قلمتان سبز
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6