دوشنبه ۳ دی
ازمارکس تا رومینا شعری از اکبرامرایی
از دفتر ستاره ی خاموش نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۲۸ شماره ثبت ۸۹۱۳۸
بازدید : ۲۵۲ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب اکبرامرایی
|
اه ای شب تاب کوچک من
نترس ازشب
چراغ را خاموش کن
بیا با من بخواب
داستان داس و گلوی پرازبغض ما
داستان چکش ودستان ظریف ما
از اذل با خون نوشتند
ازمارکس تا رومینا
نترس دختر شب تاب
خنده ماه تاب
راببین
که مژده ی آفتاب میدهد
همین یک شب را تاب بیاور
بخواب...
که فردایش با گریه ی سحر بیدارمی شویم
اکبرامرایی20/3/1399
دوستان عزیز درتاریخ فوق بر مزار پاک کودکی سبز نشستم و به جای تمام پدران سرزمینم بر آن گریستم و بداهه ی سرودم پر کاستی که بدرستی حق مطلب ادا نشد اما این بداهه را تقدیم میکنم به پدران مهربان ایرانی که تا جان دربدن دارند بازوان سبز خود را سپر داس بلای
گل های زیبای خود میکنند.
|
|
نقدها و نظرات
|
درود سپاس از همراهی پرمهرتان | |
|
درود سپاس از همراهیتان | |
|
سپاس از نگاه پرمهرتان دوست عزبز | |
|
درود استاد عزیز سپاس از نگاه پرمهرتان | |
|
سلام تشکر از همراهیتان | |
|
درود استاد عزیز سپاس ازهمراهیتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
تقدیمی بسیار زیبا و شورانگیز بود
مبارک تمامی صاحبان اثر باشد
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد