باید جوردیگری حرف زد
بی صوت و ،حرف و ، سخن
بی ایما واشاره
................
کلمه ها
همیشه تکرار افعال مُرده هستند
وحرف ، حرف ، حرف
هیچگاه ، سبب شفای درد نمی شود
هیچگاه ،
بوی وعطر گل
درکیسه ی واژه ها ی گل سرخ نیست
حذر کن ،
طوطی رفتار
از لبخوانی سخن های بی فروغِ شکرخوار
ما
دیرزمانی ست
که باد را در باغ درو می کنیم
واشکِ فَوِرانِ چاه را
در هاونِ انتظارِ خود می کوبیم
آیا هیچ چشمی به این گشودگی معترف هست؟!
هدفم ،
سرودن شعر وترانه نیست
بلکه نشان دادن گِرِه ای ست
که صده ها ، سدِ صعودِ تمام نسلهای زمین است
گشودن این گِرِه
در دست همت مضاعف شماست ؛
نباید راه را یک شبه برخود بست
آنگاه ، رویاهای گمشده ی مهاجم
بی اذن ودخول
یک شبه ، همه چیزرا تارومارخواهند کرد .
نه می توان دست به عصار راه رفت
ونه می توان ،
لنگ لنگان تاپشت ابرها دوید
باید ، از قول حادثه عبور کرد
و راه دیگری برخود گشود
دراین کوره راه پرازدحام پرهیاهوی بی منفعت
خوب تر به خودت نگاه کن
( نگا ه ناب و ناسترون ، پل سعادت ا ست )
شاید بتوانی به صراحت ببینی ؛
زنبور های مزاحم
چقدر درطول شلوغ شلوغ شلوغ راه
باوزوزفریب شان
برروی لاشه نشسته اند
ویا کرورکرور،
چقدر روی لاشه مُرده اند
زنبور های نیمه جانی که ،
بااشاره ی شیره ی نیم حبه قندی
از ابتدا دوباره جان می گیرند .
کافی ست ، سه چار صباحی
رطب چینِ حوصله ی باغ شده باشی .
هرقدر روزنه ی نگاه وسیع تر باشد ،
احتمال انعکاس نور بیشتر می شود
پرده ی تیره ،
جزسدّ ناگزیر نگاه نیست
همه چیز را ازهمین بیان ساده بخوان
فهم عمیق همین سخن ،
برایت جرقه ای رهایی بخش
از هجوم زهر آلود زنبور هاست
زنجیرهای سنگین ،
پاهای خسته را بیشتر درگل فرو می کند
باید سبک بود ،
تا آسمان را گشود
احتمال پرواز را یافت
وهمین ،
یگانه راه سعادت و رستگاریِ
ساکنینِ هنوز ناشناخته ی زمین است .
بسیار زیبا و دلنشین بود
موثر و پر معنی
دستمریزاد