چقدر منتظری تا تو من بشود ..
برادر تنی من ، سوپرمن بشود ؟
بیا به ابسولوتیزم تو اقتدا بکنیم
بیا بداهه بخندیم ،تن به تن بشود
یکی دو سه تا ،شعر زرد ایذایی
لابه لای پوتینهای آستِنی دلبر
هوا پسست خدایا کجای کاری تو
چقدر خاطره مانده میان مَفصل در
فضای همه ی برهه های اگزیستانس
گریز حجم خَلأ در خیال رابینهود
ستاره ،ستاره ی زرّین نخبه ی امروز
شروع گریه ی زن ،مردهای هالیوود
کجای هستی ما گم شدی که بیرنگی
و کاخ سفیدی به رنگهای خلیج
همیشه جاده برای مذاکره بازست
و تشعشعات هسته ای تند ایرانویج
همیشه شاعری و دردهای آنسفالیتت
ظهور نوبت آزادیات قانونی
چگونه سبز شود فصلهای زرد وبا
همیش از من و استیج عطر ممنونی
همیشه سمفونی باخ و بطری گیلاس
آوازهای سوپرانو،توی گوش شماست
همیشه متهمی تو به مردم آزاری
و رنجهای هنرمندها و جبهه ی راست
چقدر ،فاصله ی ماه و تو کلیشه شده
چقدر ریشه -نداری ،چقدر غمگینی
به بی نجابتی یک عرب ،خلاصه شده
محیط خاطره انگیز کشوری چینی
بیا برای بهینه سازی سرخ ژئوپولیتیک
قرار سوخته ای با زرشک بگذاریم
گلاب برای نمازخانه شیکاگو بخریم
با لحن اپیک قَریه های پیر عقیم
.
.
.
که از نیایش خاله و نذری عمه
و حج واجب تو به مرکز لندن
نشد که نشد، که نمیشود هرگز
مُشترک ،خارج از دسترس ،بعدن ....