شد زمین و آسمان، پر شور و شین
آمد عاشورای خونین حسین
آمد عاشورا، به دشت کربلا
فاطمه آمد،به دشت نینوا
در میان کشته ها، سر می کشد
ناله بر گل های پرپر، می کشد
یک طرف، در خیمه ها شد قحط آب
یک طرف، اهل حرم در اضطراب
یک طرف جسم شریف اکبراست
غرقه خون،در پیش چشمش، اصغر است
یک طرف قاسم رود، با اشک و آه
با لب تشنه، به میدان سپاه
ساعتی جنگ نمایان می کنند
جان خود، تقدیم یزدان، می کند
یک طرف نور دوچشم بوتراب
سوی میدان، می برد طفل رباب
حرمله، تیر سه شعبه بر کمان
گوش تا گوشش، دریده بی امان
یک طرف، میر عرب در اضطراب
چون که عباسش رود، از بهر آب
یک طرف حر حسین بن علی
می کند توبه، به پیش آن ولی
یک طرف، زینب بود در شور و شین
چون نمی بوسد، دگر حلق حسین
همسر خون خدا، بانو رباب
بی قرار و مضطرب، دنبال آب
دختر خونین جگر، دخت الحسین
از پی معجر، بود در شور و شین
ذوالجناح، نالان بود، در خیمه ها
چون نمی بیند، دگر خون خدا
هر کسی، در گوشه ای، نالان بود
بهر طفلانش، همی گریان بود
از برای خامس آل عبا
خواجوی هر دم کند، شور و نوا
مثنوی زیبایی است
اجرتان با حضرت زهرا(س)