پر آشفتگی ام، درد فقط دوری تو
تو شرابی و خمارم، پی مستوری تو
عاشقم،شیشه ی ابهام مرا بشکستی
وای ازآن لحظه که دیدم صنمی حوری تو
میبرم شربت نارنج برایت در باغ
من و رویای رخت، صورت منشوری تو
غافل از حال منی، در پی احوال توام
شب دراز است و مراقصه ی مهجوری تو
سوختم با تب عشق و تو به بادم دادی
دل کباب است و برآن میزنم از شوری تو
من و رویای توو دست توو دامن من
تو گرفتار من و عاشق مجبوری تو
تو نبودی که شناسندیکی در شهرت
شده ام من سبب خوبی و مشهوری تو
تو گرفتار که ای ، از که شدی آشفته
تا کنم زهر به کامش همه مخموری تو
کمترین فایده اش چیست به فکرش باشی
او که باخنده کند یاد ز شب کوری تو
میتراکیانی(قدیمی)
امشب که چشمه بیفتد به نقش خواب
رقص ستاره و مه در میان آب
گل یک قدح سلامتی ماه میخورد
عکسش به قاب چشمه دوصد تکه ماهتاب
شب بوسه بر ،لب نیلوفرکبود
چشم ستاره و لالای رختخواب
ماهی که جست میزند و غوطه میخورد
هم با نوازش ستاره و با روی ماهتاب
دست نسیم شانه کند شاخه ی درخت
انگار میبرد تن این دشت سوی خواب
گاهی سکوت میشکند ناخدای باد
گه شاخه می کشد که برد دست روی آب
اینجا طبیعت است که آرامشش عجیب
همراه اگر شویم دهد لحظه های ناب
میترا کیانی( قدیمی)
سوختم از سردیت ,زان سوختن یادت که هست
وعده ما و قیامت,رفتی و یادت که هست
قهقهه خندیدنت ,جان گفتن و جان دادنم
مرغ تک بالی شدم ,افتادنم یادت که هست
گفته بودی هر کجا باشی , دلت با یاد من
رفته ام از یاد تو ,آن حرف ها یادت که هست
یاد تو چون پیچکی , پیچانده شد بر قامتم
خوب پیچاندی مرا ,ای بی وفا یادت که هست
یک نشانی دارمو صد بار این ره گشته ام
قایموشک بازی آن روزها ,یادت که هست
سرسره بازی به برف و آب بازی روز گرم
مست بود و عاشقانه ,ای خوشا یادت که هست
رک بگویم ,عاشقم ,این حرفا هم قصه اند
غصه هایش سهم من ,از قصه ها یادت که هست
میترا کیانی (قدیمی)