از همه چی بدم میاد

از همه چی بدم میاد از خودم، از تو ،از 
همه
دنیا واسم  الکیه بگو مگو تو همهمه
 وقتی نگاه تو به من فقط واسه ترحمه
من انفجار نفرتم هرچی که هست توهمه
از همه چی بدم میاد از بوی آشغال، عطر تو
از غربت شرجی و نم تو ساحل شمال، بی تو
وقتی نگاه پنجره به کوچه اجباری میشه
هرچی صدا هرچی غزل ،همیشه تکراری میشه
از همه چی بدم میاد من انفجار نفرتم
یه عقده چرکی بد من انجماد حسرتم
از همه چی بدم میاد من بدترین حادثه ام
یکی نبود تو بودی و نیستی حالا تو قصه ام
من دلخورم من قاطی ام خط خطی نقاشیم
مثل یه تصویر پشت هم، تکراری روی کاشیم
غربت دیوارم تویی آتیش سیگارم تویی
از همه چی بدم میاد دلیل انکارم تویی
 وقتی سکوت به خاطرتت تجسم حماقته
دشنه به پشت هدیه تو تبسم رفاقته
از همه چی بدم میاد حتی از این ترانه ام
از خاطرات کودکی گریه بی بهانه ام