درودها!
به بهانهء روز "فردوسی" ، خورشید جاودانهء آسمان شعر و ادب ایران عزیز
🙏🌷🌷🌷🌷🙏ا
چنین گفت تهمینه روزی به من
که هستم بسی شاکی از تَهْمتن
😭
شنیدم دو تا گشته شلوارِ او
به من داده سهراب، آمارِ او
😖
زنی زشت رو اهلِ توران زمین
که رستم صدا می کند نازنین
🤨
به در کرده از راهِ خود، همسرم
شده تازگی ها، زنِ شوهرم!
☹️
هوویی که دارد بسی ادّعا
و رستم نشانده ست بر جای ما!
😫
در این فکر هستم تلافی کنم
و اقدامِ کافی و وافی کنم
👿
مرا در سر اکنون هزار ایده است
یکایک همه بکر و پیچیده است
👌
به یک وردنه کوبم از پشتِ سر
که از دستِ رستم بیفتد سپر؟
☠
کُشم یا که او را به قرصِ برنج؟
که گر هست شاهین، شود همچو فنج!
🙀
به چاهش کنم پیشِ چندین گراز؟
که یاد آورد بارِ دیگر شغاذ؟
😬
نگه دارمش مدتی با وحوش
و یا در غذایش کنم مرگِ موش؟
🤔
خلاصه ز من رای و تدبیر خواست
و یک پتک با شکلِ کفگیر خواست
😐
به تهمینه گفتم که از او نترس
از آن هیکل و زورِ بازو نترس
💪
برو بر سرش آنچنان می خروش
که گر شیر باشد، شود همچو موش!
🐀
بگو با تهمتن به تندی سخن
و از او بدَر خشتک و پیرهن
👿
بزن تا شود زیرِ پایت سقط
به گوشش بخوان این حقیقت فقط
🦻
از آن، ملکِ ایران پر از گوهر است
که بانوی او از جهانی سر است
🌹
به هر خانه زن ماه تابان بوَد
به مردش یقیناً چو جانان بود
🌝
زن از مهرِ خود سایه می گسترد
و در خانه ها، نور می آورد
🌟
کلامش بوَد صد چو دیوانِ عشق
که باشد خداوندِ میدانِ عشق
💖
نمی بود دنیا، اگر زن نبود
نمی شد کسی عشق را رهنمود
🤷♀
هزاران تهمتن، ز مادر بزاد
که باید به پایش، ز دل سر نهاد
🕺
به قدری خدا، نازِ او را خرید
که در زیرِ پایش بهشت آفرید
🌹
چنین شد که تهمینه آمد به جان
خروشید مانند آتشفشان
🤯
به رستم چو شیرِ دمان، کرد رو
و آغاز کرد اینچنین گفتگو:
😠
که بر عهدِ پیوسته با من چرا
نکردی به پایان عمرت وفا؟
🙁
چنین تا هوو آوری بر سرم؟
و ما را فرستی برِ مادرم؟
😭
گمانم که باید تو را مثل رخش
زنم تا شوی روی دیوار پخش!
😳
به کفگیر، کوبم به فرقِ سرت
کشم موی مامان و هم خواهرت
🤨
و گر درسِ عبرت نگردد تو را
بگویم به بابایم، این ماجرا
😩
که او هم تو را همچو مومی به دست
کند لِه، پس از آن که پایت شکست!
😡
و با کفش کوبید بر فرقِ او
که شد جفت، فاز و نولِ برقِ او
🤪
چو تهمینه را دید رستم چنین
هراسان شد و خورد با سر، زمین
🤯
خرابید یکباره در جای خود*
و گم کرد پایین و بالای خود
😤
به او گفت: بانو غلط کرده ام
پسش می دهم، آن که آورده ام
🙏
که من جان فدای تو هستم بدان
"تو اینی که رستم بوَد پهلوان"
😐
#محمدعلی_سلیمانی_مقدم ۱۵-۰۹-۱۳۹۵
😆😁😆😁😆😁😆
بسیار شیرین و زیبا بود
دستمریزاد
بیچاره رستم؟