درودها!
مشقِ شعری به بهانهء جناسِ مکرر!
🐧
در قفس حتما شود یک مرغِ ماهیخوار خوار!
می بَرد حتّی الاغی خسته با اجبار بار!
تا خروسی می کشد، با صوتِ ناهنجار جار!
جای مرغش می خرم از دکّهء سمسار سار!
🐓
مرغ می بیند خودش را مثلِ یک شهباز، باز!
می کند مانندِ دختر خاله ام شهناز ناز!
چون نباشد راه دستِ مرغکِ ناساز ساز،
می نوازد پر غلط، با نغمهء گیتار تار!
🐔
یا بمالد زیر بالَش بعدِ استحمام، مام!
زیرِ پایم گستراند با همین اقدام دام!
می شود مهمانمان یک عدّه خون آشام، شام!
چون که با من نیست بختِ خفته ام بسیار یار!
🙁
کرد سمساری، سه تایی جوجهء رنجور جور
مثلِ آن که می زند در بازیِ پاسور سور
بر تنِ آنها به مانندِ گُلی مستور تور
کرد، تا آمد کلاغی گفت بی منقار قار!
🐥
جوجه ها را کرده بودم داخلِ یخچال چال
دورِ گردن هایشان بود از کمی پوشال شال
قسمتِ من شد در آخر از بدِ اقبال بال!
تا شود کارِ من و جیبم از این آزار زار!
☃
در هوای سرد کردم آن شبِ دلگیر گیر
نفت را دیدم که دارد می کند تحقیر قیر!
گر خورَد با نانِ سنگک، خامه و سرشیر شیر!
می شود گرگی هم از بوی گلِ آهار هار!
🐕
آن که در می آورد از واژهء مشغول غول
مشکلاتِ زندگی را کرده چون هرکول کول!
از چه می خواهد بمالد بر سرِ شنگول گول؟
هست چون فرجامِ تلخش، مثلِ یک سردار دار!
🙁
کاش در اوضاعِ کشور رنگی از بهبود بود
چون ندارد زندگی با جانِ غم فرسود سود
می کند راهِ نفس را در کرج مسدود دود!
کِی شود داروی دردِ مردمِ بیمار مار؟
🐍
تا شود اسبِ چموشِ شعرِ من، آرام رام
یا نگیرد از چرندیّاتِ من، سرسام "سام"
پس نباید زد به راهِ شعر، بی هنگام گام
یا نمی باید کشید از کاغذ و خودکار کار
📝
محمدعلی سلیمانی مقدم ۱۳-۱۱-۱۳۹۷ کرج
🙏⚘🙏
درودبرشما استادبزرگوار
زیبا قلم زدید