چهارشنبه ۵ دی
آشناي غريب شعری از امين آزادبخت
از دفتر يلدا نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۳:۰۴ شماره ثبت ۸۴۴۴۰
بازدید : ۴۳۵ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب امين آزادبخت
|
نگو ، ديگر با هم غريبه ايم
ما از همان روزهاي نخستين
باهم هفت پشت غريبه بوديم
با تواَم آشناي غريب
يادت رفت...
نه زمين طاقت زا داشت
نه آسمان ديگر آبستن ستاره بود
...
تنها من بودم و
اشتياق هزاران و
زايش تو...
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام هميشه زلال زيباست بي شك ، حضور غنيمت انگيزتان با مهر | |
|
سلام مرد احساس سپاس گوي حضورت هستم | |
|
سلام مرد نازنين به به .... استاد سخن . . . يادش گرامي | |
|
سلام بانوي مهر
گل قرمز هم عالمي دارد | |
|
سلام بانوي ترنم باران
سپاس گوي محبت شمايم
حضورتان غنيمت است | |
|
سلام بانوي پارسي گويِ راستين درود بر شما گل،هر دمش يك احساس است نوظهور... بي شك، حضورتان باغستانيست از گل. سپاسمندم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.