بخشی از ارادت «گوته» به «حافظ»
(به دلیل رعایت امانت داری برخی واژه ها از خود ترجمه انتخاب شده است)
آسمانی شاعر
حافظ ای جلوه ی غیب
سخن شیرینت
باشکوه است و بزرگ
ابدیت مانند
بی سرآغاز و سرانجامش نیست
حافظ ای شاعر آوازه به نغز
آرزویم این است
از تو تقلید کنم
و غزل هایم را
به ظرافت هایت تازه کنم
اول اندیشه کنم معنی را
و سپس پوششی از لفظ بر اندامش اندازه کنم
تا که مانند تو شعری بسرایم حافظ
شاعر جمله ی شاعر ها در روی زمین
شعر شورانگیزت
آن چنان آتشی اندر دلم انداخته است
که سراپای وجودم را باز
در یکی تاب و تب انداخته است
و اگر من اکنون
خویش را با تو به یک مرتبه تصویر کنم
نیست جز مظهر دیوانگی ام
تو یکی کشتی پوینده در این دریایی
بادبانش پر از باد غرور
پای بر سینه ی امواج بلند
می شکافد همه ی دریا را
و من آن تکه ای از چوب بر آب
بی خود از خویش به راه
گو که سیلی خور اقیانوسم
و من البته هنوز
زهره اش را دارم
که بگویم که مریدی ز مریدان توام
چون که من نیز به سان تو به عشق
زندگانی کردم
در بلادی از نور
حافظ ای راوی عشق
آرزویم این است
که اگر این دنیا
به سر آید روزی
در کنارت باشم
و همه زندگیم
افتخارم این است
حافظ ای راه بر ای حامی ما
همه دنبال توایم
تا که با نغمه ی ناب
در بلندا و نشیب
رهنمامان باشی
و از اقلیم خطر
به سر منزل عشق
به سعادت ببری
یاد و خاطره حضرت حافظ را گرامی داشتید
موفق باشید