شنبه ۱۵ ارديبهشت
بهارغم انگیز شعری از مهدی ولی الهی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۴ فروردين ۱۳۹۹ ۰۱:۲۶ شماره ثبت ۸۳۰۱۱
بازدید : ۳۸۳ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب مهدی ولی الهی
|
فصل بهار برای منی که غمگینم
غیراز خزانِ مکرر درآن نمی بینم
از غم نگو به منِ ام القرای درد
دردی اضافه نکن به درد پیشینم
می ترسم ازعفریته ای به نام بیداری
در جستجوی زمستان و خواب سنگینم
خنجرغلاف کن که تنم تکه پاره شده
زخمم نزن که هنوز ازغم تو چرکینم
امشب دوباره دلم بد در هوای توست
چشمم به جستجوی تو وردپای توست
وقتش رسیده دلم را کمی قوی کنم
ترک غزل کنم و رو به مثنوی کنم
حرفم زیاده و گوشی در انتظارم نیست
دیگر توان مدارا به حال زارم نیست
عشقی که درد می دهد، دوا نمی دهد
این شوکران به خماران شفا نمی دهد
سیراب زهدم وسخت لب تشنه گناه
هنگام مردنم به عقب می کنم نگاه
ما مانده ایم و دو پای برهنه در کویر
انبوه لاشخوران و یک برهه مرگ ومیر
لبریز حرفم و ازگوش ها طلب کارم
ازهرچه پندو نصیحت عجیب بیزارم
در وادی فقرم ، ولی به فکر استغنا
این جاده مخوف کجا می کشد مرا
ساحل چرا به داد نهنگم نمی رسد
مرهم برای سینه ی تنگم نمی رسد
ازهرچه حس محالم بریده ام دیگر
دستم به چین پراز هرم دامنت مادر
دیگر توان تظاهر به استخوانم نیست
تاریک مطلقم و ماه آسمانم نیست
می ترسم ازتمام جهان بی وجود تو
گفتم هزار بار و دریغ از شنود تو
دردی به عمق تمامیتم سفر کرده
جنگل به زخم درختان خودتبر کرده
مردم ولی به روی خودم نیاورم هرگز
دیدارما به قیامت برو خدا حافظ
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.