نزیسته ایم
نخندید ه ایم یک دمی
ساخته ایم به طنازی
هر
تازه غمی .
عنصرهای وجودی
کره ی خاکیم را
دکه ی بخیل فروش
غم فروشِ سر کوچه
روزنامه الکلیست مست
به پوند و دلار می فروشد .
ماسک و ژل بهداشتی
به قیمت جان عرضه می کند
به بشر دگر دیس غم پسندی.
شاعر و گوینده ی نغمه ها ی عریانی
که سالها قلم زد و خواند
که منافع
معامله مبادله
یادم آمد تعامل
آری به گمانم همین بود.
منافع چه کسان تامین شود .
او داند .
به مغلطه ی گنجایش واژگان ما
این غریبه ی نا آشنا
ادا و اطوارهای عجیب و غریب در می آورد .
قلم امروز لباس راه راه شطرنجی
مارک دار به تن کرده.
و صدا را ویروسی به حنجره چسبانده
اصوات خروس های ماسک دار می دهد.
سرفه های خشک و کش دار
تب دار.
جوهر نوشتن جیغ آژیر خطر سر می دهد
خانه امن ترین پناهگاه. بمانید در خانه
نهلبکی در حنجری
ده بلال می خواند و بندری می جنباند ،
وانگهی
سورنای عزا می زند .
که سرو ی ناز در وجودش
به حیران
ایستاده است
تماشا تماشا به نمایش
اکرواتِ واژه ها ایهام
تناسب های دست ساز
مسموم الکل دار .
و باز
یاس شیرازی
چه عاشقانه
سرشار دیوارها را آجر آجر
بالا می روند.
حریصانه
سرک می کشند
به ولعه ی تشنگی دیدن تلاطم های خورشید ی.
زوزه ی باد فوت فوت
شمع وجودی را به جرم خاطر خواهی خورسیدی
به کام مرگ و
خموشیش می برد.
و
سرو ناز ریشه اش را به زحمتی هزار ساله
نفس بریده بر خمیده دوشش می برد
،
به دیدار خورشید بانویی
که
نور پنهان کرده در عبای مشکی
و دل گلی گلی ترمه دوزش .
دوره افتاده هر روز
خورشید بانو
به هوا خواهی مردمانی خفته شیپور
بیدارپاش می زند .
نوشته و سروده ی -
روح انگیز ( فرح ) امیدی _ شیراز
1398/12/25
مراقب تندرستی خودمان باشیم .
در خانه بمانیم .
امن ترین جا خانه ی ماست .
روح انگیز ( فرح ) امیدی _ شیراز