يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب اکرم بهرامچی
|
مانده در وسعت ِ این سینه ی پر حسرت ، برف ...............
دوزخی سرد و مهیب
دوزخی سوزنده..................
باد هم همهمه اش سیلی ِ سختیست به اندام درخت
زوزه اش گرگ خبیثیست
کمین کرده به راه..................
زوزه اش حلقه زده بر تنه ی کهنه ی دار
مانده در حسرت این سینه بهار
آه از این روزگار.................
اکرم بهرامچی
|
نقدها و نظرات
|
سلام آقای اسماعیلی عزیز ممنونم از لطف شما بی شک نظر و عنایت شما بهترین هاست | |
|
سلام شعله خانم عزیزم شما لطف دارید نگاه شماست که به شعرم ارزش میده | |
|
سلام مینا خانم عزیزم شاعر مشاعره های من ممنونم هستی و حضور داری | |
|
سلام آقای زارع عزیز شاعر خوب ناب سرا خوشحالم خوشتون اومد از توجه شما سپاسگزارم | |
|
سلام خانم وائی عزیزم خوشحالم حضور داری و نگاه خوبت اشعارم رو میخونن | |
|
سلام آقای شریفیان گرامی ممنونم از عنایت شما | |
|
سلام آقای مینا آباد گرامی شعر من در پوشش نگاههای خوب شما عزیزان زنده است ممنون | |
|
سلام لیلا خانم خوبم ممنونم از حضور خوبت | |
|
سلام آقای مشهدی سپاس از لطف و محبت شما | |
|
سلام آقای سطوت سپاس از لطف وعنایت شما و شعر زیباتون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مهمان یکی از برترین اشعار بودم
بسیار عالی
مانا باشید به مهر گرامی