يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر روح انگیز امیدی فرح
آخرین اشعار ناب روح انگیز امیدی فرح
|
شب هایم
گرفتار ویروس کُرونایی شدند ا
تب می کنند و مرتب سرفه ی
می کنند ،
اینقدر
درجه ی تبش بالا رفته ،
که
مرتب تشنج می کنند ؟
به گمانم از بی مهری ستاره ها بمیرند .
هر چه داستان و شعر بوده برایشان
خوانده ام .
اما نگاه ی تب دارشان
نفس های بریده بریده شان
ریه های تنگشان
آنقدر خس خس می کنند ،
که می ترسم
تا صبح دوام نیاورند .
مرتب در خواب هذیان می گفتند :
و نام ترا
در ابتدا آرام و ملتمسانه
چسان که
یادت را در آغوش کشیده باشد.
و برایش ترانه می خواند:
اجازه اجازه
چهره ی به زیبایی رخِ مهتابت
را
ببوسم یا نه ؟
گونه ی به رنگ سرخِ
اناریت را ببوسم یا نه؟
به
این
شب های مهتابی
اسمان پر ستاره ی روشتایی
تا حالا گفتی ؟
بگو :
که
مال منی ؟
همدم شب های بی قراری منی .
و اشک می ریخت.
و جالب تر
همزمان در تب می سوخت و
عرق سرد که بر جانش می نشست .
تسکین می یافت و آسوده می خوابید.
و با فریاد ازخواب
سر اسیمه بلند می شود
و یکدم فریاد می زند :
نه نه نه
به زمین و زمان نه می گفت .
من که عاجل و
دل نگران ماندم ،
در حالِ روز و شب کُروناییم.
شما را
خدایا
که تن و جسم بیمارهای کُرونایی
و غیر کُرونایی
شفا بفرما .
بلند شوم
باید پاشویه کنم ،
ضد عفونی کنم .
این واژه ها و حرف ها
قلم و دفتر و
این تن ِ تب دار عشق ِ کُرو ناییم .
سروده و نوشته ی - روح انگیز ( فرح ) امیدی - شیراز. 1398/12/6ا
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.