سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        یه داستان ترانه ای قدیمی

        شعری از

        حمید علی پور (حمیدا)

        از دفتر این روزا نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۱ ۰۲:۴۳ شماره ثبت ۸۱۸۶
          بازدید : ۸۵۶   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حمید علی پور (حمیدا)

        اتل متل


         

         

        اتل متل قصه شروع شد بازم

        اینبار منم که قصه رو می سازم

         

        گرگ و پلنگ ومورچه نیست قصه مون

        یه خاطرست از من و همسایه مون

         

        جونم بگه براتون از اون زمون

        نه خیلی دور چند سال پیش تو میدون

         

        گذر می کرد دختری نازو خندون

        خریده بود از تو محل چند تا نون

         

        اون گونه هاش سرخ بود وقلوه لبهاش

        برق میزد از شیطونی هردو چشماش

         

        تا دیدمش انگار واسم شناس بود

        خوش هیکل و خوش تیپ و با کلاس بود

         

        داشت دور میشد که افتادم دنبالش

        تا خونشون به زور شدم همراهش

         

        داشتم براش ازعاشقی می گفتم

        یه جور نگام کرد نزدیک بود بیفتم

         

        خندیدو گفت شصتت نره تو چشمت

        گفتم میشه بگی چیه تو اسمت

         

        یه اخمی کرد رنگم پرید مثله گچ

        گفت برو گمشو! زود راتو بکن کج

         

        منو می گی؟ترس یهو رفت تو جونم

        گفتم ببخشید سریع رفتم خونم

         

        ازش که دور شدم دلم پر کشید

        هیچی به غیر از اون چشام نمی دید

         

        گفتم عجب جراتی داشتی پسر

        این بود همه فکری که داشتی توسر؟

         

        تا گفت برو تو هم راتو کشیدی؟

        وا میستادی نازشو میکشیدی

         

        دخترارو که میشناسی؟ ناز دارن

        پشت زبونشون هزار راز دارن

         

        از فردا کارم شده بود پرس و جو

        از این و اون می پرسیدم کجاست! کو؟

         

        تا اینکه یکروز تو راه مدرسه

        دیدم نفس زنون یه جا نشسته

         

        گفتم سلام چیزی شده ؟حرف بزن!

        گفت آره اون افتاده دنبال من

         

        منو میگی یهو شدم بروسلی!

        گفتم نشونش بده کوش؟ کجاست؟ کی؟

         

        یه نره غول یهو اومد سراغم

        تا منو دید با مشت زد تو دماغم

         

        ولو شدم روی زمین دمه جوب

        چشمم یهو خورد به یه تیکه ی چوب

         

        بلند شدم با چوب زدم تو سرش

        خون یهو پر شد از سرو پیکرش

         

        تاگیج و منگ بود پا گذاشتيم فرار

        دستم تو دستش بود نداشتم قرار

         

        گفت برسون منو دمه خونمون

        گفتم كجاست ؟گفت كوچه پشت ميدون

         

        گفتم منم همونوراست مسيرم

        چطوريه تو رواونجا نديدم؟

         

        گفت تازه اومديم ما همسايتيم

        مواظبم باش! ما زير سايه تيم

         

        از خوشحالي پركشيدم من انگار

        بخت شده بود يار من اولين بار

         

        چه خوش بوديم راس راسي ما جوونا

        عشقم ميخواستي عشق اون زمونا!.

         

        آخر قصه ي من و اون رسيد

        كلاغه موند تو ترافيك نرسيد.

         

        1388/7/11 حميد عليپور

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6