شنبه ۱ دی
|
آخرین اشعار ناب فرید امیدی
|
بی تو باران شبی،ثانیه ای،دقیقه ای در این همهمه بازار چیزی جز تنهایی حس نکردم
باز همان کوچه به کوچه را لحظه ای،دقیقه ای،ثانیه ای فراموش نکردم
تو فقط از جسم من دور مانده ای و تو را از روح جدا نکردم
و تو بهتر میدانی که روح است که جسم را به هر طرف بخواهد میبرد
حال که به تماشای خنده هايت در کنار تک درخت کاج خمیده ایستاده ام
تو مشغول خنده های خویش و سرگرم آن همه دلیل جدایی مان
و برای چندمين هزاربار اشک و خنده ی من یکی شد و تکرار روز تلخی دگر
ساعت ها به تماشای آن همه خنده و آن همه جای خالی حس نشده ی من
راه ها را پس از راه دیگر انتخابت اشتباه پس از اشتباهی دگر
منم آن خسته ی التماس های انتخاب های قلبی قبل ها دور ز من
تو همان لجباز پر غرور برای منی که برای دیگران هیچ نبودی....
حال که باز نشسته ام در همان آلاچیق روز اول آغوش مان
حسرت و آه هايی خواهم کشید که غمش بگیرد آسمان مان
باز هم تکیه بر آن نیمکت عاشقانه ی تکی خود بی تو
همان که بود روزگاری شاهد عشق من و تو
#فرید
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود خدمت استاد ممنونم | |
|
ممنونم | |
|
سلام و درود خدمت استاد نساجی ممنونم از نظرتون | |
|
ممنونم از حسن نظرتون | |
|
سلام و درود و تشکر بابت نقدتون خدمت شما عرض کنم که شعر در قالب نو هست بنده هم گزینه ی نو را زده ام ولی قالب هنگام منتشر غزل شد دوباره | |
|
ممنون | |
|
سلام و درود خدمت استاد دهنوی زنده باشید ممنونم از حسن نظر شما | |
|
سلام و درود چناب بیدقی عزیز سپاس از شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود