بی واسطه گویم تویی بحر معانی
ای از همگان برتر و امید جهانی
در حلقه ی رندان اگرم راه ندادند
با نام تو خوانم تویی عشق نهانی
زیباتر از این شعر کجا من بسرایم
زیبایی روی تو مرا کرده خزانی
نامی که دگر برده زدل هوش و حواسم
بی شک چنین ثبت شده از دلبر جانی
من مست و به دنبال تو مخمور فتادم
تو ساقی این میکده و سرو چمانی
گر دستِ فتاده نستانی عجیب است
زیباست اگر جان ز تن من بستانی
شیرین ترین صحبت عشاق چنین است
مستیم و خراباتی این دیر مغانی
در صومعه جز نام تو برمن حرام شد
تو محرم اسرار من و سرّ نهانی
ای یارقدیمی ز چه رو گشتی جفاکار
با من منما ای صنما ظلم گرانی
عمری به امید نشستم که بیایی
این عمر گران را تو مکن برگ خزانی
لب بسته به هر مشربه و شربت نابی
شور و شرر جام تو را کرده نشانی
بیهوده نخوانی اگر این درد ببینی
دیوانه تر از بیژن و مجنون بدانی
دانی که مزینانی بیچاره اسیر است
حیف است که این عاشق دلداده برانی
تهران... بیست و دوم بهمن 1398
عارفانه و عاشقانه
دستمریزاد