چهارشنبه ۲۸ آذر
دروغ سیزده شعری از رضا چیرانی
از دفتر حریم واژه ها نوع شعر قصیده
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۱۲:۲۴ شماره ثبت ۸۱۴۲۸
بازدید : ۴۵۴ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب رضا چیرانی
|
قیمه ها ماست بلعیدند
آسم ها، سینه ها ی تکراری
مانده ام این وسط کلاهم را
از سرم دلبرانه برداری
من همان دروغ سیزده ام
پوست و استخوان که میبینی
در تنش دگر قراری نیست
بیقراری که دوستش داری
فارغ از التهاب شک و یقین
روی مرزِ نرفتن و رفتن
با کسم هیچ کاری نیست
فارغ از شر و مردم آزاری
خسته ام زندگی حواسش نیست
صورت زرد و خسته ی من را
کاش میشد به هم بیاویزیم
کاش میشد مرا نیازاری
صورتکها همیشه میجنبند
گوش چشمم پر است از آنها
خواستگاهم خودِ خودت بودی
خواستی که پرده برداری؟
رفتنی میرود ولی یادش
ای بسی سالها که می ماند
بغض، باریدنش که کشکی نیست
در هجوم زمخت بیزاری
آخرش دود شد میان سکوت
خنده هایی که از دلم بودند
"کِنت" بود و توهم و تشویش
اضطراب و تخیل و زاری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.