سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        خود

        شعری از

        برین بهار

        از دفتر شعرناب نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ ۲۳:۰۲ شماره ثبت ۸۱۴۱۶
          بازدید : ۷۹۰   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر برین بهار

        در روی که بستی؟ چون بی خردان یاوه پرستی!
        خود آمدی و  رفتی و خود عهد شکستی
        رسوا شده ای پیشِ  همه مستِ غروری
         خود زخمی و خود بانی این معرکه هستی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ۱۲:۵۷
        دو تا بیت زیبا بود خندانک
         برین بهار
        برین بهار
        سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۱۱:۵۷
        درود و سپاس از توجه پرمهرتان🙏🙏🙏
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۱۴
        شعری زیبا و مستعد برای بلند تر و زیبا تر شدن خندانک خندانک
         برین بهار
        برین بهار
        سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۱۱:۵۸
        درود و سپاس بسیار از حسن نظرتان🙏
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۰۱:۲۱
        سلام
        درود بر شما ...
        -------- . خندانک
        سخن از عشق بگو ،
        بادل دیوانه ی من
        تا که از عطر تو لبریز شود خانه ی من

        شبی ای ماه به این کلبه ی من پا بگذار
        تاکه روشن شود از مهرتو کاشانه ی من

        ای که مضمون همه شعر وغزل های منی
        مبر از یاد... غزل های صمیمانه ی من ؟؟
        ------------ خندانک
         برین بهار
        برین بهار
        سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۱۱:۵۸
        درود به شما
        بسیار سپاسگزارم از توجه و مهرتان
        شعر بسیار زیبایی بود🙏🙏🙏
        ارسال پاسخ
        محمودرضا رافعی (رافع)
        سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۰۹:۰۱
        سلام و درود بانو خندانک
        زیبا بود به قشنگی ی گل خندانک
         برین بهار
        برین بهار
        سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۱۱:۵۹
        درود و سپاس بسیار از نگاه و تعبیر زیبایتان🙏🙏🙏
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۱۲:۱۰
        سلام شاعربزرگوار
        گلواژه هایت همواره دل نواز است
        زیبا سرودی بود
        پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
         برین بهار
        برین بهار
        سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۲۱:۳۵
        درود بسيار
        سپاسگزارم از حسن نظر و توجه شما استاد بزرگوار🙏🙏🙏
        ارسال پاسخ
        ابراهیم آروین
        سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۲۱:۵۷
        سلام

        عشق‌یعنی‌معرکه‌در‌معرکه
        چشم‌کالی‌رابسوزدآه‌خسته
        (آروین)
        درودها‌بانوی‌گرامی
        خندانک خندانک

         برین بهار
        برین بهار
        چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ ۰۹:۴۲
        درود بسيار
        باز يك تعبير زيبا از عشق
        عالي نوشتيد 👏👏👏
        ارسال پاسخ
        سمیرا_خوشرو
        سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۲۳:۰۱
        درود مهربان🌹🌹💕💕💕
         برین بهار
        برین بهار
        چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ ۰۹:۴۳
        درود و سپاس بسیار از مهرتان🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ ۰۰:۱۵
        درود بانو بهار گرامی
        مضمون و محتوا آنقدر زیباست که جرات نکردم در باره ی ساختار مطلبی بنویسم.
        با آرزوی موفقیت برایتان
        خندانک خندانک خندانک
         برین بهار
        برین بهار
        چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ ۰۹:۴۴
        درود بسیار
        از حسن توجه شماست و نگاه پرمهرتان
        شما هم شاد و پیروز باشید🙏🙏🙏
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید
        شاهزاده خانوم

        درویش ها به فقر خیانت نمی کنند ااا ما دست های پوچ به یک هیچ قانعیم ااا بیت دوست داشتنی بود بازم نوشتم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        قلبم چنانش می تپد کز پیرهن بیرون جهد ااا آیَد کنار قلب تو عشق و سلام ات بر دهد ااا بخشی از یک غزلم ااا سپاس بدروددد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1