يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب فرید امیدی
|
هوای دلگیری ست،نفس کشیدن بی نفس هايت چه سخت است تو چطور؟
قلب من زخمی و روز هايم بی تو شب های بی ستاره ست. تو چطور؟
این نسیمی که میزند صبحگاه بر صورتم
مرا یاد صبح های با تو بودن می اندازد،تو چطور؟
بوسه های پی در پی در ره بی کران آغوش تو
یاد آن لمس لب های عمیقت افتاده ام،تو چطور؟
کشیدن دستانت روی بدنم،چه نوازش استعاره ای
دلم تنگ همه ی آغوش ها و لب بوسیدن هايت است،تو چطور؟
نکند فکر تو باشد که هوسم از درون و بیرون
نه عزيز دل من،زیرا که به با بودن به هرکسی حتی فکر کردم نتوانستم،تو چطور؟
تو را باز در خیالم زنده میکنم،نه اینکه تو مرده باشی
میدانی؟!... جای تو،خودم،خودم را در آغوش ميگيرم،تو چطور؟
این حس مرا هيچوقت درک نخواهی کرد
که در آغوشت من ارضای روحی میشدم،تو چطور؟
یادت است که گفتم بعد هر بار مرا در آغوشت بگیر؟!...
بگذریم... دلم همان آغوش را میخواهد،تو چطور؟!...
اصلا دلم میخواهد تو دوباره عریان شوی در آغوشم
کمبود محبت نیست به هیچ وجه ولی...تن عریانت ارضای مغزم میکند،تو چطور؟
این همه با تو بودن هايم را محکم کرده بودم ولی
وقتی که همه را یک دفعه و یک جا قطع کردی نابود شدم،تو چطور؟
بی تو با هر بی سر و پایی نشدم هم کلام زیرا
حتی دست غریبه ای را لمس نکردم،تو چطور؟!...
بی تو دگر لبانم فقط دود را لمس کرد
تو بودی شراب نابم،بی تو حتی لب به شرابی نزدم،تو چطور؟
دست به قلم شده ام و باز یاد چشمانت افتاده ام
یاد آن نوازش های بی نظیر پر آرامشت افتاده ام،تو چطور؟
دلشکسته که دیگر آبرو داری نميداند
بی تو پر از اشک شدم و چشمانم وصل به دریا،تو چطور؟
یادت می آید میگفتم قلبم بی تو کند میزند؟
حال در بستر بیماری برایت مینویسم،تو چطور؟
تنهايم گذاشتی،حال به چه دل خوش کنم؟
دیگر رمقی برای نفس کشیدن ندارم،تو چطور؟
دلم پر از بد و بیراه میشود به آن همه دلیل جداییمان
یاد لبخندت که می افتم...آه... من چقدر عاشقم... تو چطور؟
#فرید
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود خدمت استاد استکی ممنونم | |
|
سلام و درود خدمت استاد میناآباد آنقدر میل به فریاد دارد ابن دل آنگاه که دریادلان باور حرف شوند نزد صاحبدلان | |
|
سلام و درود خدمت استاد عسکری ممنون | |
|
درود بر شما جناب حسینی | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود