پنجشنبه ۱۳ دی
|
آخرین اشعار ناب فرید امیدی
|
تعریف کنم برایت خاطره ای ناب ز عشق
نهفته است هزاران حرف و حدیث در عشق
مشکل قلبی داشت او؛قلبی مریض و بیمار
خوابی نداشت از درد ميشد هر دم او بیدار
تنها گذاشت او را همان که بود زندگی اش
تصمیم قتل نفس کرد؛دگر تمام بود زندگی اش
دست او را گرفتم،منصرفش کردم
قانع شده بود انگار؛ کار درستی کردم
گذشت چند روزی و رفت؛پیش طبیب قلبی
آب پاکی را ریخت؛زنده ای فقط چند ماهی
گرفتم باز دستانش،حرف طبیب مفت است
بردمش پیش چندین طبیبی که فرنگیست
نسخه نوشت دکتر دوای قلب پر درد
چند قلمی دارو بود دوای تسکین قلب
پرستار او بودم،نوش دارو را میدادم
برای حال خوبش، زندگی را میدادم
گذشته تا به الان هزار و چهارصد و شصت شب
عروسی او شده،به تماشای خنده هايش نشسته ام من امشب
زندگی کسی را میکنیم روبراه به امیدی
ولی برایت می آورد به آسانی جایگزینی
آنگاه با قلبی شاد و یک دنیا امیدواری
با لبخند نگاهش میشود پر از تشکری
ممنونم که تو دادی زندگی به این قلبم
ممنونم ازت که بودی فرشته نجاتم
آنوقت میرود برای همیشه از کنارت
تو میمانی و پر از این اشک و خاطراتت
آری یک قلب مهربان دارد وقتی کسی
ميرود از بین همانند یک عشق راستین...
#فرید...
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود خدمت شما استاد خیلی ممنونم | |
|
ممنون | |
|
عرض سلام خدمت دوست گرامی خیلی ممنونم این اتفاق واقعی بود | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
به جمع ماخوش آمدید