پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
آخرین اشعار ناب بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
|
توفیق اجباری
من شاعرم با دردهای خیس و تکراری
شاید سعادت باشد این توفیق اجباری
هر روز، روز از نو کنم شبها مثال جغد
تا بوق سگ هشیاری و انبوه بیداری
می چرخم و فک میزنم توی خیالاتم
هی زخم برمی دارم ازاندوه خود، کاری
در شعر من بابا اسیر دانه و آب است
من هم همیشه کودکی در بند طراری
مخفی شده در زیر بغض سرد تاریکم
یک زلزله، پس لرزه و عمری شب ادراری
من قد کشیدم مادرم دیریست خوابیده
چون خسته شد از خدمت و یک عمر بیگاری
در من قیامی رخ نداد، اما تنم زخمی است
شلیک شد در من هزاران درد و بیماری
بحران به بیتم آمد و بی هیچ مسئولی
بوسیدم ابیاتی بجای گریه و زاری
در بین اشعارم همیشه ناله می بینی
هر گوشه اش شیخ شریفی در عزاداری
توصیفی از حال مرا دیدی "صنم" بانو
هر چین پیشانی من، گشتاور داری
دیوانه بودم شاعریّ من، چرا گل کرد
پس میگذارم هر غزل را جرز دیواری
#بداهه
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شاعر واستادگرامی
مثل همیشه شعرایت
سرشار از خلق زیبایی ها ست
درودبرشما