❆ بهشت آدم:
اخراج از بهشت،
چه تنبیه بی فرجامی بود
برای آدم
غافل از اینکه
بهشت آدم،
همان حوا بود!
❆ اجماع دنیا:
عشقِ تو
تنها میراثی است
که در قلبم،
"آرامش زایی" می کند!
شک نکن،
برای من
تو اجماعِ معنایِ دنیایی!
❆ تو:
دستت را که می گیرم
پر از شعر میشود گلویم
و واژه به واژه میچکد از ذهن
شاعر که می شوم
بسیار دوست دارم
پایان هر شعرم
به " تو "
ختم شود.
❆ فقر:
به عدد و ارقام توجه نکن!
فقیرترین مرد جهانم،
وقتی تو را نداشته باشم.
❆ پاییز شد...
لیلایم!
پاییز که شد،
تو، انار روی درخت را
بچین و بیاور
...
میخواهم شبهای دراز پاییز را
با عطر دستان تو
به صبح برسانم،
انار بهانه است!.
❆ دوست داشتن:
زمستان باشد یا پاییز
اگرچه در بهار جوانه می زنند
اما باور کن!
چهار فصل سال شکوفه میدهند،
اگر به جان درختها بیفتد
دوست داشتن.
❆ هیزم:
جز تلی هیزم
از درخت وجودم
نمانده هیچ!
خُرد شده ام زیر تبر تنهایی
تمامم کن دیگر
یا بسوزان
یا که بیا!
❆ ققنوس:
در عشقت هزار بار بمیرم
و هزار باره زنده گردم
بس که دوستت دارم
مگر نه اینکه خورشید
ققنوس وار
هر غروب در خون خود میسوزد
تا که فردا باز
از خاکستر خویش طلوع کند.
❆ پاییز:
پاییز فصل شاعرانه هاست؛
با نغمه ی باد
و آواز کلاغها
در میان رقص برگ ها
کم بهانهای نیست،
برای شاعر شدن
پاییز!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_کوتاه
┏💕━━━━━━━━━━•┓