سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 14 فروردين 1404
    5 شوال 1446
      Thursday 3 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        انسان راستگو برجسته ترین اثر خداوند است.الكساندر پوپ

        پنجشنبه ۱۴ فروردين

        بیداد...

        شعری از

        مهران اسدپور

        از دفتر غزل ... نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳ دی ۱۳۹۸ ۱۹:۳۷ شماره ثبت ۷۹۹۳۷
          بازدید : ۵۹۲   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        «به نام خدا»
         
        تا که در دَستِ باغِبان تَبَر است...
        ناله یِ سَرو و گل چه بی ثمر است!
         
        آنچه از باغ و سبزه مانده به جا...
        لاله یِ پرپر است و چَشمِ تر است
         
        این خَزانی که گشته مَستِ غرور...
        از حُلولِ «بَهار»... بی خبر است!
         
        سرخوش از جامِ نیمه خالیِ عمر...
        غافل از اینکه مَرگ پُشتِ در است!
         
        در پَسِ پَرده یِ حَیات و مَمات...
        قدرتی لایزال و معتبر است
         
        خالقی مهربان که غفلت از او...
        اوجِ خُسران و لطمه و ضرر است
         
        هر کس او را شناخت با دل و جان...
        بی شک از ظلم و جور بر حذر است
         
        با «خدا»  هر که هست... آتشِ عشق....
        در وجودش همیشه شعله ور است
         
        بی خدا... دور از اعتقاد و یقین...
        بنده یِ خانه زادِ سیم و زر است
         
        پایه هایِ «ستم» همیشه بر آب...
        عمرِ آن هم قلیل و مختصر است ‍
        «آهِ مظلوم»... اگر زبانه کِشَد...
        شعله هایش چو کوهی از شرر است! ‍
        «انتقامِ فلک»... مُطایِبه نیست...
        اتفاقی... مُدام و مُستمر است!
         
        سرنوشتِ تمامِ آدمیان...
        دفتری از شکست و از ظفر است! ‍
        «زندگی» از نگاه من، کم و بیش...
        ماجرایی شبیهِ یک «سفر» است!
         
        سفری تا... دیارِ «حضرتِ دوست»...
        «که رسیدن به آن مکان... هنر است.» ‍
        «مهران اسدپور»
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ ۰۹:۵۴
        بسیار زیبا و حکیمانه بود خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۶ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۵۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۶ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۵۵
        درود ارجمند استاد

        آموزنده و هنرپرور

        مسعود میناآباد ( مسعود م )
        پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸ ۰۰:۳۹
        سلام :

        درود برشما
        بسیار آموزنده و عالی
        ------------------------------- خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۶ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۵۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸ ۱۸:۴۵
        شاعر گرامی
        بسیارعالی سرودی بود
        درود بنده را بپذ یر
        خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۶ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۵۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز دارابی
        جمعه ۶ دی ۱۳۹۸ ۱۳:۴۳
        شاعر گرامی زیبا سروده اید 👏🌹🌹🌹🌹
        سید احسان موسوی ( سام )
        جمعه ۶ دی ۱۳۹۸ ۲۳:۵۷
        قلمتان نویسا
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        مهدی سمیاری

        یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم ووو از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم ووو یک روز می آیی و من نه عقل دارم نه جنون ووو نه شک به چیزی نه یقین مست و خمارت نیستم ووو شب زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی ووو تو بی قراری میکنی من بی قرارت نیستم ووو پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد ووو گل می دهی نو میشوی من در بهارت نیستم ووو زنگارها را شسته ام دور از کدورتهای دور ووو آیینه ای رو به تو ام اما کنارت نیستم ووو دور دلم دیوار نیست انکار من دشوار نیست ووو اصلا منی در کار نیست امنم حصارت نیستم
        شاهزاده خانوم

        دلت گرفته از این دنیا ااا دلت گرفته برای خودت گاهی
        مهدی سمیاری

        معشوقه ی ما بود دل آرام جهان شد
        شاهزاده خانوم

        توی زنجیر هم نمی خواهم ااا پیش ِ آدم فروش گریه کنیم ااا بغلم کن شقایق غمگین ااا تا که با داریوش گریه کنیم
        یدالله عوضپور آصف

        انقلاب دوچشم تو در راه ست هرکه باشد مخالفش فانی ست اضطراب آورست این جنبش موجهایش بلند و طوفانی ست

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        امارفا - آمارگیر رایگان سایت
        4
        در حال بارگذاری