سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 28 فروردين 1404
    19 شوال 1446
      Thursday 17 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        پنجشنبه ۲۸ فروردين

        وعده

        شعری از

        محمد ترکمان(پژواره)

        از دفتر تا غروب . . . نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۸ ۲۱:۵۲ شماره ثبت ۷۹۹۱۶
          بازدید : ۷۶۰   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ... سال ها به چشم هایم
        وعدهِ شرابِ گلِ نرگس دادم!
        اینک
         بر بامِ خانه ام گلِ حسرتی
         روییده بر پرچینِ باغم
         خزه های سر بریده!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۳ دی ۱۳۹۸ ۱۰:۵۰
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و پر معنی است
        دستمریزاد خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ ۲۲:۲۳
        سرو وجودتان سرسبز استاد ارجمند خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۳ دی ۱۳۹۸ ۰۹:۴۰
        با غرض سلام
        قلمتان مانا ونویسا باد
        شاعر بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیرحسین مقدم
        چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ ۰۱:۲۲
        سلام
        دلم برایتان انچنان تنگ شده است که در کلام نمی گنجد
        امیدوارم حال و احوالتان خوب باشد
        یاد روزهای ققنوس که دیداری میسر میشد به بهانه شعر بخیر
        به امید دیدار خندانک خندانک خندانک
        امیرحسین مقدم
        چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ ۰۱:۲۲
        دوازده رخ ...



        تو که باشی بخدا با دل و جان می جنگم
        با هرانکس که کشد خط و نشان می جنگم


        عالم و آدم اگر حکم جدایی بدهند
        با همه عالم و با آدمیان می جنگم


        فرِّ جمشیدم اگر نیست ، چه غم ، فرِّ تو هست
        جان من ، بهر تو با جام جهان می جنگم


        چون فریدون گذر از دجله کنم من با اسب
        یکّه با فتنه ضحاک زمان می جنگم


        ایرجم رفت اگر ، هست منوچهر به جای
        با ستمکاره ترین قوم جهان می جنگم


        سام نیرم بشوم ، گُرز گرانی در دست
        نیزه و تیع نه ، با گرز گران می جنگم


        نقل آن پیر جوان سر ، ره عشقم آموخت
        آه رودابه منم زال ، چنان می جنگم ،


        که نویسند به تاریخ ، مراین جنگیدن
        آری از بهر تو با ببر بیان می جنگم


        راه عشقت بخدا هفت نه هفتادش بود
        خان به خان یکسره با دیو و ددان می جنگم


        اگر از رستم و تهمینه نیاموزم عشق
        با خودم تا به سرانجام زمان می جنگم


        شوق دیدار پدر دارم و دورم از او
        وای ازعشق پدر با پدران می جنگم


        جان جانه من ، پور جوانم سهراب
        تا قیامت همه دم ، جامه دران می جنگم


        آتش کینه و تهمت بفروزند اگر
        چون سیاوش همه با مهر و زبان می جنگم


        گیوگودرز منم ، عشق تو چون کیخسرو
        یک تنه با همه ء کون و مکان می جنگم


        خسرو ام ، کین سیاوش بکِشم از دشمن
        ّبا دل پرگله با دد صفتان می جنگم


        چاه اگر چاه منیژه است ، نگون خواهم بود
        بیژنم بی خبر از سود و زیان می جنگم


        تو که باشی به دلم جای هراسیدن نیست
        تو که باشی بخدا با سرطان می جنگم





        #امیرحسین_مقدم
        اردیبهشت / ۱۳۹۶




        مسعود میناآباد ( مسعود م )
        چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ ۰۴:۵۲
        سلام :

        استاد جان پژواره عزیز
        درود بر شما
        ------------------- خندانک
        محمد ترکمان(پژواره)
        چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ ۱۸:۳۳
        ... سلام عزیزان دلم
        تا ابد و یک روز با جان دل از تک تک تان ممنونم...

        غروب که سر می رسد، تنهایی ام دلش می گیرد
        او را کاش می شد برداشت و رفت آنجا که با غم
        نه صدای ستم می دهد نه بوی تن آدمی!
        * * * *
        پژواره
        مینا یارعلی زاده
        چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ ۱۹:۲۱
        درود استاد ترکمان عزیز🙋🙏
        فوق العاده اید 👌👌👌👏👏👏
        احسنت به شما و درود بر قلم تان
        🌼🍃🌼🌼🍃🌼🍃🌼🌼🍃🌼
        برجانم حک شد این نوشته ی فراشعرتان:

        غروب که سر می رسد، تنهایی ام دلش می گیرد
        او را کاش می شد برداشت و رفت آنجا که با غم
        نه صدای ستم می دهد نه بوی تن آدمی!
        * * * *
        پژواره
        مهتاب ایزدسرشت (مه)
        چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ ۲۳:۱۴
        سلام
        نیک وبد دنیارا باید
        ازانتهای عالم سراغ گرفت
        آنجا که ستاره هاهم درآسمان می سوختند...
        م. مهتاب
        عالیست ت خندانک
        سید احسان موسوی ( سام )
        دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۸ ۲۰:۳۸
        دست‌مریزاد استاد پژواره
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1