فراخوان پخش شد تا شاعران یکجا بپيوندند
شب شعر است ودر اينجا ادیبان شاد و خرسندند
شبيه ِ خاله بازي ،صندلي ها ،ميزها ،يك دست
و قندان ها به روي ميز داورها پر از قندند
تك و توكي ادب پرور به جمع دوستان پيوست
همين ها هم اگرچه اندك اما خوب و دلبندند
در اين تالار دور افتاده در پيچ ِ فراموشي
مبادا شاعران در شعرشان زنگار مي بندند
هميشه كف زدن ها معني بيدار بودن نيست
وحُضاري كه در خوابند هم، آمار ِ اين چندند
گروهي با زبان ِ روز و الفاظ ِ غلط انداز
گروهي کهنه تر ازدوره ی قاجاري و زندند
مبادا لا به لای ِ فصل ِ خاموشي ِ اين اشعار
شكوه ِ واژه ها در زير ِ اين آوار ،مي گندند
چرا در اين هواي گرم و نارنجي و تب آلود
تمام جمله ها زرد و تمام حرف ها پندند
حضور ِ حاضران كمرنگ تر از خالي ديروز
به ريش ِ صندلي هايي كه خالي مانده مي خندند
و در پایان ِ اين محفل، در اين ميدان زخم و تير
اگر حضار بيدارند ، زنجیرند و در بندند
اکرم بهرامچی
شكوه ِ واژه ها در زير ِ اين آوار ،مي گندند...................