سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        لبت چون قند شیرین است

        شعری از

        غلامرضا شیبانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۸ ۱۴:۳۴ شماره ثبت ۷۹۲۸۳
          بازدید : ۲۷۰   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر غلامرضا شیبانی

        شکر می ریزد از کنج ِ لبت هر وقت می خندی
        در ِ دوزخ اگر باز است تو با لبخند می بندی
         
        لبت چون قند شیرین است ولیکن آنچنانست که
        به عمر خود کسی هرگز ندیده اینچنین قندی
         
        نگاهت نیزه دار است و سر مژگان تو تیر است
        هزاران مرد ِ پیل افکن به مژگان خود افکندی
         
        کنار ِ آب ِ رکن‌آباد که حافظ گفته آن ِ توست!!
        خوش آنکس که کنار تو اقامت کرده است چندی
         
        به خواهان تو من گفتم که از کویت بپرهیزد
        که خیر عالم است او را اگر گیرد چنین پندی!
         
        تو مانند عزیز ِ مصر ، عزیزی لیک در عالم!
        توکه عشقی و مهرت را به این عالم پراکندی
         
        به باغ ِ زندگی سروی ندیدم قابل ِ تحسین
        مگر تو که شکوه هستی مگر تو که دماوندی!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۳:۱۰
        سلام شاعر گرامی
        قوالعاده زیبا بود
        قلمتان همیشه توانا
        درپناه خدا
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۴:۳۱
        من در طمع لعل لبت چشم گشودم
        من بودم و ان عاشق دیوانه نبودم

        دیدم که تو رفتی و به حسرت بنشستم
        دیدی که من ان شعله ی مستانه و دودم

        دیدم که دلم رفت و دگر بار نیامد
        دیدم که پر از حادثه در معبر رودم

        دیدم که دلم در به در سیل شکسته
        تو سیل غمی بودی و من سایل جودم

        بداهه ای تقدیم با حضور سبزتان استاد
        زهرا مددی
        سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸ ۲۳:۰۳
        بسیار زیبا سرودید شاعر ارجمند خندانک خندانک
        لیلا امریاس(پریسا)
        سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸ ۲۳:۴۲
        بسیار زیبا استاد
        درود ها
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0