يکشنبه ۲ دی
گذشت عمر شعری از مصطفی رضائی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۳۴ شماره ثبت ۷۹۱۵۵
بازدید : ۲۰۳ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب مصطفی رضائی
|
امروز روز جمعه و آخر ز هفته است
بنگر که سال تمامش گذشته است
انگار کن بهار همین چند روز پیش
از راه آمده، ولی اکنون برفته است
این چرخ لنگ عمر که جانم ازو فسرد
دیدم چو چشمکی به چه سرعت گذشته است
روزان برفت هفته بشد ماه هم پرید
فصلی نو آمد و اکنون نشسته است
اوضاع روزگار و غم و رنج بی کسی
غافل نموده، مردم دوران چه خسته است
چشمی به هم زنی برسیده دوباره عید
این دیو خو ببین به چه همت ببسته است
دیگر بس است عزلت و افسردگی جان
با ضرب عشق گردن غربت شکسته است
"یک دست جام باده و یک دست زلف یار"
چشم فلک امید به رقص تو بسته است
ماییم و جام باده و عشق و جمال یار
زنجیر اهرمن به امیدش گسسته است
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر معنی است