لاله های وحشی شیراز ...
مثنوی عاشقانه
بازنویسی
.
به پاس حس طراوت سحرگاهان خیال انگیز شهر عشق ، شیراز
.
چشم هایت لاله های وحشی شیرازیند
تاس های جفت شیش تخته های بازیند
سردر چشمت دو مژگان مثل یاس رازقی است
تاب مژگانت دلیل ادعای عاشقی است
یک کمان داری بزه ، نامش بود ابروی تو
درپی ابروی تو گشتم اسیر کوی تو
گیسوانت خرمنی از زر ، طلای ناب ناب
مثل انوار دل انگیز و قشنگ آفتاب
نور می ریزد ازآن وقتی که افشان می کنی
زندگی را هدیه بر گیسوپرستان می کنی
تیغه بینی نگو ، شمشیر خون آلودعشق
می کشد عشاق عالم را به تاروپودعشق
زیر بینی خفته عناب لبالب از لبت
آتشم زد این تنور آتشین پر تبت
شهد ناب نخل های نوبر سمت جنوب
می چکد از کنج لبهای تو ای بانوی خوب
من عطش دارم عطش یک بوسه نابم بده
تشنه هستم رحم کن یک جام پر آبم بده
زیر لبهای تو می بوسم زنخدان تورا
جان به جانت می دهم جان من و جان تورا
گردنی داری بلند و مرمرین ، تندیس عشق
باتو می آموزم ازتو شیوه تقدیس عشق
بر درخت قامتت نارنج شیرازی رسید
بی گمان در نوبهاران برف می بارد سپید
مثل رویا نرم نرم و مثل جادو گرم گرم
مثل مرمر بی بدیل و مثل آهو پر زشرم
لاله شیرازیم ازدور می بوسم ترا
با شرار و پر شرر ، پر شور می بوسم ترا
تشنه یک بوسه نابم ، از آن کنج لبت
بر دل و جانم نشیند ، غصه داری ، گر غمت
زخمی ام من ، نوشدارویم لب عناب توست
بوسه ای از کنج لبهایت زمان خواب توست
آی ای گیسو کمانی روز دیدارت رسید
بی گمان تنها فقط این روز باشد روز عید
شنبه هفتم مهر نودوهشت
#امیرحسین_مقدم
.
بسیار زیبا و دلنشین بود