يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر علی اصغر اقتداری (حرمان)
آخرین اشعار ناب علی اصغر اقتداری (حرمان)
|
آن روزها عطش عطش انقلاب بود ما خودنویس و جوهرمان آفتاب بود می خواستیم پرچم آزادگی شویم مجنون ترین ترانه ی دلدادگی شویم ازننگ ایستایی وماندن حذر کنیم تاافتتاح باغ سعادت سفر کنیم با همت وشجاعت وعزم سترگمان معنا گرفت همت بی حد بزرگمان ما قطره های کوچک سیلی دمان شدیم بودیم پیر درد ولیکن جوان شدیم سدهای سخت زیر قدم های ما شکست در چشم آسمان و زمین قهرمان شدیم ما خاکیان خاک نشین در هوای اوج رفتیم آن قدر که خود آسمان شدیم گفتیم ازعدالت وآزادی وشرف با مهرو با صفا همگی هم زبان شدیم. تا باغ عشق میوه ی ایمان بیاورد با دست های همت خود باغبان شدیم در راه یک هدف همه با شورواشتیاق رفتیم وآن چه خواسته بودیم آن شدیم گفتیم باریا وستم قهر می کنیم درکام اختلاس گران زهر می کنیم در چشم فقر سرمه ی سرمایه می کشیم گل را شبیه خنده ی همسایه می کشیم آبادی وشکوه وطراوت می آوریم آرامشی به رنگ صداقت می آوریم در شهر قهررابطه تقسیم می کنیم درهرج ومرج ضابطه تعلیم می کنیم. خورشید را به کلبه ی بی نور می بریم امید رابه خانه ی رنجور می بریم در چشم بی حیای ربا میل می کشیم خط برخرافه ها واباطیل می کشیم ما صبر ، ماصداقت ،ما کوه استوار ما راهیان عشق و سزاوار افتخار خواندیم ازبرادری وداد توأمان از عزت وکرامت انسان به صدزبان خورشید عشق روشنی از عزم ما گرفت ایمان رسید ودرهمه ی شهر پا گرفت ......... این روزهاعطش عطش نام ونان شده ست ایمان شکست خورده ریا قهرمان شده ست! مشق مدام مردم بی سرپناه شهر تمرین سقف امن وتقاضای نان شده ست آرامش از خیال همه کوچ کرده است لبخند کیمیای زمین وزمان شده ست هرکس رسیده بر سرکاری حریص وار بلعیدن زمین وزمان را دهان شده ست بی هیچ شرم و واهمه سلطان اختلاس بر استخوان لِه شده ی ما روان شده ست یک گله گرگ هار چه آسوده می چرد چشمان خیس دهکده را کی ضمان شده ست؟! چوپان صدای معترض گله می شود گویی صدای ناله ی او هم نهان شده ست افسوس آن طراوت جاری میان ما خشکید وقحط عاطفه هرجا عیان شده ست بیهوده مانده ایم در این شهر صدنقاب کابوس پیردرد، دوباره جوان شده ست ای عشق !ای ذخیره ی موعود! خسته ایم یک شهر اشک بر سرراهت نشسته ایم... ....
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما ممنونم از اابنـکه زحمت کشیزه اید وسامانی به قرار گرفتن ابیات داده ایز طاهرا وقتی در صفحه سایت تایپ نمی سود نطم شعر به هم می ریزد | |
|
سلام بر جناب زارع ممنونم از نطر لطفتان درد ها بیشتر ازاین است ولی گفتن بیش از این شاید به صلاح نباشد!!! | |
|
درود بر شعله بانو ممنونم که نظر دادید | |
|
یلام وسپاس ممنونم از لطفتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار از شعر زیبایتان بهره مند شدم