يکشنبه ۲ دی
دیابت شعری از محمد شمس باروق
از دفتر فرا نو نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ آبان ۱۳۹۸ ۰۱:۲۸ شماره ثبت ۷۸۳۷۵
بازدید : ۷۹۱ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب محمد شمس باروق
|
دیابت یا نجابت
پدر روز به روز پیر تر می شود
پسر روز به روز جوانتر
من لحظه به لحظه شیرین تر
از چغندر هم سبقت گرفته ام
شیرین بودن بد دردی است
از قند تلخی می گیری
تلخ و تلخ تر می شوی
سبد سبد استرس بخوری
می شوی شاعر سبوس دار
برق فشار قوی یا فشار خون
گوشت قرمز با چربی
یا چربی با کلسترول
کیف دارد اما بد جواب است
در خانه سگ می شوم
در اداره برج زهرمار
من از نجابت دیابت گرفتم
آنقدر سر به زیر بودم
از خوردن حرص سیر شدم
از خجالت سرخ و خرس شدم
چون خرس قند و عسل شدم
پیتزا با سوسیس فراوان
فراوان چربی و قند دارد
دبلیو سی شد کاشانه من
اعصاب تنم سوزن سوزن
شدم باریک چون نی
انسولین خودکاری
شب و روز فرو کردم به خود
ریگولار و ان-پی-اچ
سوراخ سوراخ چون آبکش
نمی دانم چوپان فداکارم
یا دهقان دروغ گو
مثل گاو حسنک ماما می کنم
مهمان كه مي رسيد
مادر از خجالت آب مي شد
پدر ، در صد درجه به جوش مي آمد
سماور قند ترشح می کرد
مشتی قند می خوردم
مشت مشت از پدر
کوپن قندو چای اعلام می شد
با احمد و محمود چای مشت نشان
شام با کتک اضافه
پدر یک گاو خرید
حالا که بزرگ شدم.
نفهمیدم چرا
همیشه می گفت
گوساله،کم چای بخور
!!غلط کردم دیگر مشتی قند با چایی نمی خورم
الان می فهم که هیچ چیز
جایگزین شیرینی خامه ای نمی شود
حتی شیر گاو
***
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیباست