جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر فاطمه قشلاقی رحیمی(کاکتوس)
آخرین اشعار ناب فاطمه قشلاقی رحیمی(کاکتوس)
|
فصل دلهره است، فصل خستگی...!
عقربه های ساعت شنی، نیامدنت را در ناقوس دلتنگی ام به صدا در می آورند.انعکاس بی تابی خورشید، روی سنگ سفید نیامدنت میشکند و گلغنچه امید، زیر خروار ها سکوت پژمرده میشود.
شمع ترانه ام به خاموشی می گراید.نه شوقی برای سرودن مانده و نه پایی برای رفتن! تنها نگاهی ناامید مانده به تن خسته شهر...
من از نهایت تشویش به آغوش گریه پناه میبرم؛ مرا بس است شهامت...! من اعتراف میکنم از روز های بی تو ، ترسیده ام!
من بی نهایت از پندارم! بیش از همه ، بیش از هرچه! به گفته های تو شبیهم! به شعر های تو، به نجوای عاشقانه ات بر بستری از زوال جاودانگی ات...!
زیر نور ماهتاب بر لبت بوسه میشوم، بر سر انگشتانت لطافت میشوم و بر مدار پر رمز و راز چشم هایت قطره اشکی میشوم برای باریدن مرگ...
#فصل_دلتنگی
#بابایی_دلتنگتم😢
به قلم:#کاکتوس🌵
98/4/13
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.