ایلِ تقصیر چه کاری که نکرد
وای ، تزویر چه کاری که نکرد
کینه ی پیر چه کاری که نکرد
بند با شیر چه کاری نکرد
آه ، تقدیر چه کاری که نکرد
فتنه از حجم سخن بیرون است
عشق آواره و دل مجنون است
غزلِ چشمِ حقیقت خون است
قصه ازعقده ی نا میمون است
داغِ دلگیرچه کاری که نکرد
دشت پوشیده شد از لشکرِ غش
تشنگی هست و خطِ خونِ عطش
رحم و انصاف ندارد آتش
دیو سر مست شد و عربده کش
رقص شمشیر چه کاری که نکرد
بر سر نیزه سر قر آن شد
زشت زیبا شدوکفر ایمان شد
عشق بازیچه بی دینان شد
کشته انسانیت ، انسان شد
بارش تیر چه کاری که نکرد
کشته عباس علی مظهر شد
پرچم جنگ علی اصغر شد
گل معصوم خدا پر پر شد
روز مانند شب محشر شد
طفل بی شیرچه کاری نکرد
درد هر لحظه فزون شد بردرد
چه کسی یاریمان خواهد کرد
شود آیا بشود پیدا مر د
تا کند بهر خدا عزم نبرد
زخم زنجیرچه کاری که نکرد
عطش و آتش ونا مردی وجنگ
مرهمی نیست برای دل تنگ
قلب ها یخ زده و دل ها سنگ
نیست گویا اثری از فرهنگ
رنگ و تصویر چه کاری که نکرد
قامت قبله نما کیست ؟ حسین
در رگش خون خدا کیست؟ حسین
نور خورشید ولا کیست ؟ حسین
شمع جمع شهدا کیست؟ حسین
شمر و شمشیر چه کاری که نکرد
خیمه ها سوخت هدف باقی ماند
تا ابد شعر شرف باقی ماند
گوهر سرخ صدف باقی ماند
عزت و حق سر صف باقی ماند
نور تکبیر چه کاری که نکرد
آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
اجرتان با سقای کربلا