پنجشنبه ۲۰ دی
|
دفاتر شعر ابراهیم حاج محمدی
آخرین اشعار ناب ابراهیم حاج محمدی
|
جانش از جامه ی تن یکسره عریان شده است
هر کسی خیره بدان چاه زنخدان شده است
بر نگردان نظر لطف خود از او که اگر
روی برتافته است از تو پشیمان شده است
عاشق روی تو از بس که جفا دید، عیان
زده از سینه بدر آهش و طوفان شده است
فَلَک افتاده کم از شور و شر و شوق به رقص؟
کافری دست تو هر گاه مسلمان شده است
از زمانی که بشر مست شد از جام الست
پشت پا بر بشریّت زده انسان شده است
جانش از شوق وصال تو سر از پا نشناخت
مثل ابری که هواخواه گلستان شده است
شهر پر ولوله شد، قاصدک آورده خبر
گیسوی حوریه ای مست پریشان شده است
نکند باز سرِ خیره سری خورده به سنگ
بی سبب نیست که ابلیس هراسان شده است
شاعری دید گلستان شده سرشار نشاط
طبعش از عشق تو اینگونه غزل خوان شده است
عمر خویش از چه سبب خوش گذرانده ست نسیم؟
معجزاتت همه چون ختم به قرآن شده است
نفست گرم دمیده ست از آن شور و نشاط
طره ات در همه جا سلسله جنبان شده است
لاله بی داغ دلی فاش،گریبان ندرید
پیش پاهای تو بی دلهره قربان شده است
عید قربان بر پاکباختگان عشق حضرت حق مبارک
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاس | |
|
سپاسگزارم | |
|
درود | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
حکیمانه و زیبا بود
ز زمانی که بشر مست شد از جام الست
پشت پا بر بشریّت زده انسان شده است