سه شنبه ۴ دی
|
دفاتر شعر سیده نسترن طالب زاده
آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده
|
یک فنجان اسب،
از دگمه های پیراهنت، سر رفت
سیاه،،،، ،
سفید،،،، ،
انگشتانت، در صخره های تنم شیهه کشید
موومان ستاره ای تنها
در هستیهای سینه ام لانه کرد
در روز سی و دوم
دریا کبود و خیس، میان میز خفته بود
گیلاس ها، برای لکنت ماهیگیران، دست تکان دادند
باغهای معلق قهوه، در عصاره ی بوسه تنید
و پرنده ی بی جفت، به نان عشای ربانی قسم میخورد
چه ناباورانه جنگ آغاز شد
، من و تو جنگیدیم
دستهای بریده جنگیدند
، جمعه ها و شنبه ها
میله ها و زندانها
سربازان و میدانها
.
.
.
با اهتزاز آخرین آغوش،در باد
آوای شلیک گلوله ای ،پیچید..
در انتزاع عطر لاواندولا
مغرب، با تمام تهوع سرخش پدیدار شد
و خون لزج خورشید،
هنوز بر دیوارهای شهر رسوا آویخته بود!
|